بعد زنش چند روزه هی میگه عید ما با شما میایم شهرستان.ما اصالتا مشهدیم و عیدا میریم حقیقتا اونا 4 نفرن ما 2 نفر من اصلا راحت نیستم باهاشون مخصوصا ماشینای 206 صندلیای عقبش جا تنگه.به زن عموهه گفتم ما معلوم نیست بریم یا نه به هوای ما نباش برو بلیط بگیر ما شاید بریم مسافرت(الکی گفتم)میگه عب نداره مام با شما میایم مسافرت دنگی میزاریم😢😢😢😢یعنی یه کاری میکنه ادم بگه گ...خوردم میخام تو خونم باشم...به شوهرم میگم اگه اونا بیان من نمیام شوهرمم مونده جیکار کنه...
بگو امسال شرايط معلوم نيست چطوري بشه سفر بريم يانه شما برنامه ريزيتونو بكنين يه وقت بخاطر ما تعطيلاتتون خراب نشه شايد خانوادمون از مشهد بيان بهمون سر بزنن مام
بگو نفری ۱۰۰ کرایتون میشه از همین الان اگه میخواین جاتونو رزرو کنین
میگه یه راه پول بنزینو میدیم...مسئله پولش نیس 206 عقبش واقعا ادم اذیت میشه جا تنگه...من و شوهرم دونفری هرجا میریم تو راه خیلی وامیستیم تو ماشین میحابیم.ولی با اینا نمیشه 12 ساعت راهه
رک بگو امسال میخوایم تنها بریم انشالا دفعات بعد یا بگو مادرم اینا برنامه گذاشتن با اونها هستیم
وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس دوست عزیز لطفا متن امضاء من رو بخونید نی نی سایتی گرامی لطفا اگر با کامنتهای من مخالفتی داشتید احساستون رو کنترل کنید و من رو ریپلای نکنید مگر اینکه مستقیما شما رو مخاطب قرار داده باشم یا استارتر تاپیکی باشید که توش پست گذاشتم ، من مایل نیستم هیچ بحث و تبادل نظری با مخالفانم داشته باشم مگر اینکه خودم اعلام آمادگی کنم پس خودتون رو خسته نکنید و با اجتناب از هر بحث بیهوده ای در حق اعصاب و شخصیت من و خودتون لطف بزرگی بفرمایید
جات بودم میگفتم ما هیچیمون معلوم نیس بعدشم بی خبر میرفتیم مسافرت 😁
دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :| حالا نموندنمون هیچ :( چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟ :/