یکی از فامیل های ما بعد دو تا دختر یه پسر آورد
واااای کل اون شهر کوچیکی که توش زندگی میکردن رو شیرینی و شام دادن از ذوق!!
بسیار بسیار هم عزیزکرده بار آوردن پسره رو
آخرش تو ۱۵ سالگی پسره سوییچ ماشین شوهرخواهرش رو برمیداره از بس خودمختار بوده تو همه چی اجازه نمیگیره
میره و متاسفانه تصادف میکنه و در دم فوت میشه
دیگه نگم از حال و اوضاع خانوادش
فقط خواستم بگم اولا به هیچ بچه ای نباید امیدهای بزرگ بست.امانت خداست و دست خودش...شاید اصلا نااهل از آب دراومد
دوما باید از خدا صلاح رو بخواهیم شاید اصلا اونی که میخواهیم صلاحمون نیست