سلام خانما قبلا تایپک زدم با شوهرم مشکل دارم شوهرم منو رسوند خونه بابام پدر مادرم یه شهر دیگه زندگی میکنن بهش گفتم تا یک ماه دیگه نیا فکرات و بکن اگ تونستی عوض بشی بیا اگ نه جدا بشیم ولی اون همش منو مقصر میدونه
منم ٤ ماه قهر بودم اما حتى يك لحظه خونمو ترك نكردم
تا حاليت ميشه يكى شده خانم خونت
پاشو برو سرزندگيت قهر هم ميكنى زندگيتو ول نكن
من پذيرفتم شكست خويش را/ پندهاى عقل دورانديش را...من پذيرفتم كه عشق افسانه است/ اين دل درد آشنا ديوانه است...ميروم شايد فراموشت كنم/ با فراموشى هم آغوشت كنم...ميروم از رفتن من شاد باش/ از عذاب ديدنم آزاد باش...آرزو دارم بفهمى درد را/ تلخى برخوردهاى سرد را...آرزو دارم خدا شادت كند/ بعد شادى تشنه ى نامم كند...آرزو دارم شبى سردت كند/ بعد آن شب همدم دردت كند...تا بفهمى با دلم بد كرده اى/ با وجود احتياج دست مرا رد كرده اى...ميرسد روزى كه بى من لحظه ها را سر كنى/ ميرسد روزى كه مرگ عشق را باور كنى...ميرسد روزى كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاى كهنه ام را مو به مو از بر كنى...😔
میگه حسی ب این زندگی ندارم اصلن ابراز علاقه نمیکنه؟ دوسم نداره توجهی ب نیازهای عاطفی من نمیکنه؟ دلش ...
تو برا هیچکدوم از اینا محتاج اون نیستی ولش کن خودش درست میشه رو اعتماد به نفست رو عزت نفست رو استقلالت کار کن خودت مهمون برو اصلا اونو حسابش نکن با کسی خواستی مسافرت برو برا محبت هم بهش التماس نکن هی نگو چرا محبت نمیکنی دوسم نداری خودت خودت رو دوس داشته باش اونم کم کم میفته دنبالت زیاد پاپیچش نشو غر نزن گیر نده اینقدر جدی نکن مسئله رو که ۱ ماهه خونه پدرمادرتی این چیزا وضع رو خراب تر میکنه سیاست یاد بگیر این راهش نیس یاد بگیر چاقو تو دستت رو بذاری زمین پنبه برداری با پنبه سر ببری
کاملا سنتی حتی تا شب هر کسی ندیدمش خاک بر سرش زندگیم تباه کرد منو عشقم و از هم جدا شدیم ب زور اجبار ...
فکرنکن اگه باعشقت ازدواج میکردی الان زندگی عاشقانه در انتظارت بود مقایسه نکن با همون عشقتم میرفتی زیریه سقف مشکلات بدتری پیدا میکردی حتی شاید ازعشقت خیانت هم میدیدی