داریم جدا میشیم بخاطر دست بزنش. خیانتش. دروغاش. چاقو کشیش رو من. بچه ننه بودنش و خانواده ی تهمت زنش و وحشیش که منو کتک زدن حتی. پنج ساله ازدواج کردیم. دو تا بچه کوچیک داریم. که الان پیش مامان بزرگ پدریشونن و من حق ملاقات گرفتم. مهریه و نفقه و دیه هم اجرا گذاشتم. این خلاصه ی زندگیمه.
امروز بعد از هفت ماه که خونه پدرمم .رفتم خونه خودمون پیش همسایمون.در جریانمون بود. گفت زنه که میگفتی ال 90 داره؟ گفتم اره چطور. گفت شبا با شوهرت میان میرن داخل خونه تا 1 شب . من فقط خندیدم...
و آه کشیدم بخاطر بچه هام ...