خواهرشوهرم بچشو بيمارستان بسترى كرده
دخترش مونده خونه مادرشوهرم ك طبقه بالاي ما ان
حالا اينا وقت و بي وقت بچرو ميندازن سر من با بهونه هاى الكى
بخدا حرصم ميگيره مادرشوهرم يكسره يچيو بهونه ميكنه ميفرسته اين بچرو پايين
يا ب بهونه مشقاي بچه يا ...
ينى از روزى ك اين بچه بسترى شده بيمارستان من ي لحظع هم آسايش ندارم
امروز رفتم بيرون يكم وسيله ميخواستم بگيرم
مادرشوهرم دم آسانسور ديدتم ميگه فلانى بياد بمونه پيش تو من برم روضه😶
يكى نيس بگه آخه روضه واجبه تو اين شرايطي ك تو دارى آسايش مردم رو بهم ميزنى
جالب اينجاس دختر كوچيكشون يروز درميون اينجا از وقتي بچه خواهرشو بسترى كردن يبارم نيومده از ترس اينكه نكنه از بچه بخواد مراقبت كنه
هر چيزيم ميشه اول بايد دختر كوچيكشونو خبر كنن تو اين شرايط من ميشم عزيز براشون😏
در ضمن ديشب مهمون داشتم همين بچه خونه منو كن فيكون كرده ميخوام اونارو جم و جور كنم
از ي طرفم سرما خورده جمعه عروسي دعوتيم ميترسم بياد بگيرم ازش
٧ سالشه
بگيد چيكار كنم
بنظرت بگم ببر فلاني( خواهرشوهر كوچيكم) نگهش داره ضايس؟
اين چن روزه يكسره پيش من بوده خير سرش خالشه خب ببره بچه خواهرشو دوساعت نگه داره چ گناهى كردم من