چون با حرفاش ازارم میده..خیلی فداکاری ها درحق ما کرده از نظر مالی تو رفاه بزرگ شدیم.هرچی خواستیم فراهم بوده..تو بهترین مدارس بهترین لباسا بهترین سفرا اما هیچ وقت اعتماد بنفس بهم نداد😔هیچ وقت نگفت چقدر چشمات قشنگه..بجاش گفت چقدر بد خودتو ارایش کردی زشت شدی..هیچ وقت نگفت تو فلان استعدادو داری بجاش هربچه ای رو دید سرکوفتشو به من زد..بچه تر بودم خیلی ناراحت بودم قد بلندی ندارم یادمه چندبار تو دعواها بهم گفت قدت اینقدره..یعنی کوتاهی..همیشه اعتماد بنفسمو گرفت..اصلا دوست نداره ما زود ازدواج کنیم اما عادت کرده دست خودش نیس که کنایشو نزنه.من 21سالمه اما از 18.19سالگیم هرکی ازدواج میکرد میگفت فلانی چه زرنگه فلان پسرو تور کرده حتما عرضه داشته زرنگ بوده..اما همین تابستون خواستم دوست مجازیمو بعد چندسال ببینم میگفت کجا میری خطرناکع بقیه زرنگن تو نمیتونی.گفتم مادرمن تو اجازه دادی من یکمی رها باشم یاد بگیرم چطور برخورد کنم با جنس مخالف.مگه بقیه از شکم مادر باعرضن..یا اجازه میده خواهراش به ما حرف بزنن..تا ما ی رفتاری میکنیم سریع میگن الان فلانی همسنته ازدواج کرده ی زندگی میچرخونه تو بلد نیستی اینو انجام بدی..یا فلانی چقدرخوب میخوند رتبش اینقدر شد چقدر با عرضه بوده..هیچ وقت دربرابر بقیه از ما حمایت نکرد بلکه گاها ازماعصبانی باشه باهاشون همراهی میکنه..من تو خونه کارنمیکنم..یعنی گاهی خیلی نیاز باشه جارویی میکشم یا ظرفی میشورم..حالا جدیدا صبح تا شب که بیدارمیشم میگه کاش خدا بهم دخترنداده بود..کی بود میگفت دختربده من گفتم نه خوبه خدایا پشیمونم..کاش بهم پسرداده بودی.خدا نسل دخترو برداره...صبح تا شب مارو نفرین میکنه..همین چند دقیقه پیش میگه اگر اون بچه کوچیکا نمرده بودن اینا رو به دنیا نمیاوردم😔دختر چیه.الان اونا مردی شده بودن..چون فقط تو خونه کار نمیکنم😔
میدونم از عصبانیتشع از ناراحتیش اما منم...😔
میدونم چقدر دوستمون داره چقدر فداکاری چقدر از خود گذشتگی چقدر تحمل بخاطرما..واقعا بهترین چیزا رو واسمون فراهم میکرد.از سفر بگیر تا پوشاک وهرچیزی..مثلا من ی مسیر کوتاهن بخوام برم میگه با اژانس برو..خطرناکه فلانه اما این رفتاراش واقعا ازار دهندست