2410
2553
عنوان

مادرشوهرم زندگیمو بهم میریزه،بعد میگه منظوری ندارم.

| مشاهده متن کامل بحث + 653 بازدید | 62 پست
عجب.بچت چند سالشه ؟

هشت ماهشه. خودمم دکترا می خونم ترم آخرم. ولی اگه شوهرم اجازه نده بچه رو بذارم مهد،انصراف میدم.

99.9.9به لطف خدا دفاع و یه هدیه ی بزرگ😍هنوز دفاع نکردم ولی خدا یه هدیه ی بزرگ بهم داد.😘 
عنوان تاپیکت دقیقا مادر شوهر منه😂😂😂 بهت تیکه میندازه بعد قسم و قرآن که من نگفتم اگه محکوم شه هم ...

تازه دعوا راه میندازه که چرا ذهن شما مریضه.

99.9.9به لطف خدا دفاع و یه هدیه ی بزرگ😍هنوز دفاع نکردم ولی خدا یه هدیه ی بزرگ بهم داد.😘 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

😐😐😐

والا بخدا 😐

😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین  پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛  لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
هشت ماهشه. خودمم دکترا می خونم ترم آخرم. ولی اگه شوهرم اجازه نده بچه رو بذارم مهد،انصراف میدم.

حیفه بخاطر یه ترم 

😍تیکر تولد یکسالگی 😍زنی را می شناسم من ؛که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق میخواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون، امیدش در ته فرداست...زنی هم زیر لب گوید؛ گریزانم از این خانه ولی از خود چنین  پرسد: چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟ زنی با تار تنهایی؛  لباس تور میبافد زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند. زنی خو کرده با زنجیر؛ زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان..زنی را می شناسم من؛که میمیرد ز یک تحقیر ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر. زنی با فقر میسازد؛ زنی با اشک میخوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند...زنی واریس پایش را؛ زنی درد نهانش را ز مردم میکند مخفی که یک باره نگویندش چه بد بختی ،چه بد بختی...زنی را میشناسم من؛ که شعرش بوی غم دارد ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد ... بانوان عزيزی كه هر كدام در پس لبخندشان غمی پنهان دارند !
2720

مادرشوهر من عقل داره ها ولی فقط در راه آزار و اذیت دیگران به کار میگیره. بچه هاش دانشگاه شریف درس میخونن.

99.9.9به لطف خدا دفاع و یه هدیه ی بزرگ😍هنوز دفاع نکردم ولی خدا یه هدیه ی بزرگ بهم داد.😘 
هشت ماهشه. خودمم دکترا می خونم ترم آخرم. ولی اگه شوهرم اجازه نده بچه رو بذارم مهد،انصراف میدم.

عزیزم من هم دو تا بچم رو از نوزادی گزاشتم مهد. خیلی هم راضیم .بچه اولمو  که میخاستم بزارم مهد شوهرم خیلی دعوا میکرد باهام ولی الان دیگه جا افتاده 

عشق است بدنسازی ..... به هر فرم و استایل بدنی میتونی برسی. فقط کافیه اراده کنی و بخای 
عزیزم من هم دو تا بچم رو از نوزادی گزاشتم مهد. خیلی هم راضیم .بچه اولمو  که میخاستم بزارم مهد ش ...

از بهزیستی یه مهد خوب و ستاره رو سوال کن و کوچولوت رو بزار اونجا 

عشق است بدنسازی ..... به هر فرم و استایل بدنی میتونی برسی. فقط کافیه اراده کنی و بخای 
حیفه بخاطر یه ترم 

آره واقعا. نمیدونید که چه سختی هایی کشیدم. باردار بودم ولی از صبح تا شب میرفتم پایان ناممو کار میکردم. ولی دخترم از همه چی برام مهم تره.

99.9.9به لطف خدا دفاع و یه هدیه ی بزرگ😍هنوز دفاع نکردم ولی خدا یه هدیه ی بزرگ بهم داد.😘 
2714
از بهزیستی یه مهد خوب و ستاره رو سوال کن و کوچولوت رو بزار اونجا 

میخوام بذارم مهد دانشگاه. دعا کنید شوهرم قبول کنه.

99.9.9به لطف خدا دفاع و یه هدیه ی بزرگ😍هنوز دفاع نکردم ولی خدا یه هدیه ی بزرگ بهم داد.😘 
خب شمام محلش نده تا حرفش درست باشه

منکه زیادمحلش نمیدم.یباردخترکوچیکش حالش خراب شدازبس هرچیزی روباهم میخوره رودل کرده بود بر بیمارستان بستریش کردشوهرم هرازگاهی زنگ به مامانش میزد من نمیزدم بعدش چنان دعوایی راه انداخت که اره2روزبیمارستان بودم زنت یه زنگ نزدیاتعارف نکردبیمارستان بمونه واسم غذانیاورد قربون دخترم برم غذایی درست کردکه مرده زنده میشد همشم زنگ میزدحال منو خاهرش می‌پرسید شوهرمم گفت خب وظیفشه چون خواهرشه ازمن توقع همچین کارایی نداشته باشین بعدشم من هروقت زنگ میزدم زنم پیشم بوده چرادوباره زنگ بزنه.یعنی دلم خنک شدشوهرم اینجوری جوابشوداد😂😎

خدایاااا شکرررررت منم مادر شدم بعد پنج سال معجزه کردی تو دلیمو بخودت سپردم خداجون سالم بده بغلم😍😍😍😍😍🙏😘😘
تازه دعوا راه میندازه که چرا ذهن شما مریضه.


این دیگه نوبره ...

مامان من دعوا راه میندازه تهش که همه بجون هم میندازه میگه بسه دیگه صلوات بدین، مادر شوهرم سیاست داره با زبون نرم میجزونه ...😂

بمنم گفت  بمن گفت عروسو جون ب جونش کنی دختر. مردمه ،غریبست

توعقدکه بودم باشوهرم دعواش میشد هی می‌گفت چراپیش دخترمردم بامادرت اینجوری حرف میزنی بادعوامیگفت شوهرمم ضایعش میکردطرف من بود.ایناوقتی به آدم کاردارن زبون میریزن وبلانسبت خرمون میکنن😕😫

خدایاااا شکرررررت منم مادر شدم بعد پنج سال معجزه کردی تو دلیمو بخودت سپردم خداجون سالم بده بغلم😍😍😍😍😍🙏😘😘
توعقدکه بودم باشوهرم دعواش میشد هی می‌گفت چراپیش دخترمردم بامادرت اینجوری حرف میزنی بادعوامیگفت شوهر ...

اره واقعا موقع ظرف شستن و خونه تکونی و. خر. حمالی عین دخترشونیم  ولی بقیه موارد. دختر. مردمیم 

سنگ اگر کاسه ی زرین شکند  ‌‌    ارزش سنگ نیافزاید و زر کم نشود
بگوآرولا بیفتی یه جات بشکنه که باید ازدخترانتظارداشت عروس هیچکاره نیس که پیشت بمونه

یبارکه بحث ودعواپیش اومد دوباره مادر مادر شوهرم قندش بالابود بیمارستان بستری شد مادرشوهرم بالاسرش بوده فقط یبارشوهرم زنگ زد دوباره دعواراه انداخت که آره مادرم بستری بود زنت نکرد یه وعده غذابیاره واسم یاجامن بمونه شوهرمم گفت مادرته وظیفته بعدشم خاهرات میومدن پیش مادرشون میموندن واسه غذاهم گفت3تا داداش داری اونا واست غذامیگرفتن میاوردن که پیش مادرشون موندی😒

عروس دخترمردم هس غریبس به گفته خودش پس اینجور توقعاتی هم نداشته باشن از آدم😕

خدایاااا شکرررررت منم مادر شدم بعد پنج سال معجزه کردی تو دلیمو بخودت سپردم خداجون سالم بده بغلم😍😍😍😍😍🙏😘😘
اره واقعا موقع ظرف شستن و خونه تکونی و. خر. حمالی عین دخترشونیم  ولی بقیه موارد. دختر. مردمیم&n ...

آره بخدا دقیقاهمینجوره وقتی میخان واسشون خرحمالی کنیم همچین میگن تودخترمی وبازبونشون ادمو سرانگشتشون میچرخونن😒عقدبودیم توگرماوسرما لباسای شوهرمو بادست میشستم یبارنگفت بندازتوماشین لباسشویی.خونمون رو درست میکردن فقط یبارظرفای صبحونه کارگرا روخاخرشوهرم شسته هی میگفته بمنچه چرامن بشورم خونه اون هس نه من باز زنداییش گفته اینهمه لباسای داداشتو بادست میشوره یبار تعارفش کردین بزارماشین بشوره😓😒

خدایاااا شکرررررت منم مادر شدم بعد پنج سال معجزه کردی تو دلیمو بخودت سپردم خداجون سالم بده بغلم😍😍😍😍😍🙏😘😘
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687