چندروز پیش قرار بود بریم بیرون
ب شوهرم گفتم بابات فک نکنم بیاد فوتبال هستش
و ما و مادرشوهرمو خواهرای شوهرم رفتیم کافه
حالا پدرشوهرم (ب مادرشوهرم)گف منو تنها گذاشتی رفتی ب منم نگفتی بیابریم
شوهرم گف الی بهم گفت ب بابا گفتم گف من نمیام
گفتم من اونجوری نگفتم هی حرفشو تکرار کرد خواهرشوهرم گف نه من میدونم بابا از مکانی ک قلیان باشع و سرپوشیده باشه خوشش نمیاد پدرشم دید شوهرم تز من عصبی شده و میخواد گردن من بندازه گفت اگرم میگفتید من نمیومدم خودتم میدونی الانم دارم شوخی میکنم شوهرم گف اخ داره دروغ میگه الی منم گفتم اره تو حرف بزاردهنم و دیگه ن حرف زدیم باهم ن چیزی...منم باخواهرشوهرم اومدیم بالا خونه خودمون شوهرمم پاشد رفت بیرون نیومد بالا ب نظرتون رفتارم چطور باشه باهاش
از ی طرفی ام درد دارم دارم میپیچم ب خودم از درد زیر شکمم😢