یکم خونه تکونی کردم،خسته شدم درازکشیدم،کلی کارم دارم اماکمرم خیلی دردمیکنه😫
سرکارم هنوز
خسته ام و خوابم میاد
دراز کشیدم میخام بخوابم....اگه دل بکنم از نی نی سایت
سرکارم
دارم سالاد سیب زمینی میخورم
خونه مامانم بغل بخاری درازیدم نی نی سایت میچرخم
سركارم.. فكرمم تو كارای خونه كه مونده
دراز کشیدم رو مبل خونه مامانم
همش فکر پریودی و حاملگی دارم
در ضمن با شوهرمم قهرم
ظهریکم خوابیدیم باپسرم بعد که بیدار شدم یکم بستنی دادم پسرم خورد منم یکم باتلفن حرف زدم الانم میخوام برم ظرف بشورم وشام بپزم
دراز کشیدم اشکم لب مشکه اعصابمم داغون
منم ظهر سرناهار باشوهرم بحثمون شد من خواهرشوهرمو با بچه هاش برداشتم اومدیم بالا شوهرمم رفت بیرون وقتی برگشت رفت اومد بالا گفتم چی میخوای اخه اه
پاشد رفت پایین حالام رفت بیرون.
حالام خواهرشوهم وپسرش خوابن دخترشم نشسته منم دراز ب دراز از درد دارم ب خودم میپیچم
بچه ها یه حقیقتیو فهمیدم نمیتونم براش تاپیک بزنم بگم اینجا؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
