سلام به همه
من تازه عضو سایت شدم ولی همیشه از مطالبی که تو سایت می خووندم استفاده کردم،الان تصمیم گرفتم مشکلم رو اینجا بگم امیدوارم که کمکم کنید
من ۴ ساله که ازدواج کردم تو این مدت هم روزای خوب داشتیم هم روزای بد یه سری اشتباهات من داشتم و یه سری اشتباهات همسرم بعد از یک سال زندگی کردن برادرم به طریقی وارد زندگی ما شد و با فریب پول زیادی رو از همسرم گرفت ، اولش نمی دونستیم که با نقشه وارد زندگیمون شده فکر می کردیم هر چی که می گه حقیقت داره در حالی که همش دروغ محض بود وقتی که مشخص شد دیگه کار از کار گذشته بود،خیلی عذاب کشیدیم هم من هم همسرم ، خانواده ش منو از خونه بیرون کردن ولی من برای اینکه همسرم رو دوست داشتم و نمی خواستم زندگیم به هم بخوره با عذرخواهی کردن از همه شون برگشتم،روزای بدی بود هر دوتامون عصبی بودیم و با کوچکترین بحث مثل انبار باروت منفجر می شدیم به ماند که از برادرم شکایت کرد و ... هر جوری که بود خانواده م پولش رو دادن،فکر می کردم وقتی پولشو بگیره میریم یه گوشه واسه خودمون زندگی می کنیم تو آرامش یه مدت خوب بود ولی بعد گفت نمی توونه با کاری که برادرم کرد کنار بیاد و منم مقصر دونست و همش متهمم می کرد که تو خانواده تو بیشتر از من دوست داری و بهتره که بری پیش خانواده ت،هر روز می گه از انتخابم پشیمونم و واسه تصمیمم واسه جدایی توشحالم و راضی،ولی من نمی توونم باور کنم خانواده م باعث شدن کارم به اسنجا بکشه،من عاشق همسرم هستم و نمی خوام جدا بشم،نمی دونم باید چیکار کنم ممنون می شم اگه راهکاری به ذهنتون می رسه کمکم کنید
(ببخشید که متنم طولانی شد)