ماقراره بریم خونه بخریم و هربنگاهی میریم باهم میریم ووالا من بیشتر چکوچونه میزنم وسوال میپرسم شوهرم کلن ساده وکم حرفه ودوست دارم وقتی میاییم خونه من ازش تعریف کنم
یا کارهای شهرداری وبانک واینارو من انجام میدم البته فقط یه بار😂حالا یسره بهش یاداوری میکنم ک من این کاروانجام دادم اون کاروانجام دادم
بعد دیشب برگشته میگه اینا بخاطر منه ک تورو از یه خونه دربسته اوردم واینجوری بهت ازادی میدم یجوری زورش میاد من بااین سنم خیلی چیزابیشترازش میدونم
منم گفتم اره درسته مجردی جایی نرفتن ودربسته روم بوده ولی الان خودمو واندادم واصالت وابرو خانوادمو حفظ کردم ودوساله مثه شیرزن تو این شهرغریب دارم زندگی میکنم
اونم همش میگفت راست میگی حق داری
حالا میگم دیگه باهاش نرم جایی تا خودش بره ولی میترسم سرش کلاه بزارن 😫اخه ادمیه ک نه گفتنو بلد نیست