ما دیشب رفته بودیم فروشگاه و من چشمم خورد به بسته های پودر کیک... به شوهرم گفتم بذار یکی بخریم فردا درست کنم بخوریم گفت مگه بلدی گفتم آره بابا کاری نداره ک دستور پختش هست خلاصه فردا شد و ب شوهرم گفتم شیر و تخم مرغ بخر بیار ک کیک داریم شوهرم اومد و من مشغول قاطی کردن مواد شدم و همزن روشن کردم ک هم بزنم پسرم شروع به گریه کرد و از صدای هم زن ترسید حالا شوهرم هم از او نور می گفت جمع کن نمیبینی بچه میترسه منم می گفتم نه من باید بپزم فرم ک توی دمای 180 درجه در حال گرم شدن بود و فکر کنم زیادی داغ شد... بعد آماده شدن مواد یادم افتاد اوا من ک قالب کیک ندارم موادو ریختم داخل ی کاسه بزرگ فلزی ک تهش باریک بود و موادم تا بالای کاسه رسید خلاصه گذاشتم تو فرو درشم بستم و این فر بیچاره شروع کرد ب دود دادن
ب شوهرم گفتم این چرا دود میده پس گفت داره می پزه دیگه
دودا بیشتر میشد و ی نیم ساعتی گذشت و گرم صحبت درباره پراید چهل و پنج میلیونی بودیم که دیدم کیکم تو فر داره آتیش میگیره
زودی ب شوهرم گفتم اونم خیلی زود از برق کشید و در فرو باز کرد ولی مواد کیک در حال سوختن بود و من هی می گفتم یا ابوالفضل الان فر می ترکه
شوهرم رفت اب بیاره بریزه تو کاسه که گفتم نریز روغنیه شاید اتیشو بیشتر کنه
حالا بچمم بغلم بود خودمم دم در ک اگه خونه آتیش گرفت فرار کنم
خلاصه که شوهرم ب زوری قالبو از داخل فر در آورد برد گذاشت بالکن تا خودش خاموش شه
و در آخر مشتی جزغاله برام موند و این شد اولین کیک پختن من