دوست دارم یه روزی بشه به این روزام بخندم😂😂😂.ایشالا که اون روز میاد به امروزم بخندم😂😂😂.تولد یکسالگی محمد عزیزتز ازجانم.😍😘😘..قصهههههه زندگیمو برات تعریف کنم شاید به پهنای صورت اشک بریزی😳.اما فقط از اینجاش بگم وقتی یکی از نزدیکانم طعنه مادرنشدنمو و بی لیاقتیمو تو حرم امام رضا بهم زد دلم شکست💔💔 .خورد شد💔.از امام رضا خاستم تا یه کنجد بزاره تو دلم .میزاشت اما میگرفتشون تا بارداری سوووووووممممم...محمدم پسرم اومد تو بغلم.😍😍.خدایا خیلی هوامو داشتی خیلی جاهای زندگیم پشتم بودی ازت یه خاهش دارم همه ی کوچولوهارو تو پناه خودت جا بده پسرمنم بده.💖.یه خواهش کوچولو دیگههههه خواهش میکنم هیچ کس طعنه مادرنشدنشو نشنوه.😰😰💔.
نوه یکی از فامیلامون الوچه سبز گیر کرده بود توگلوش.تو راه بیمارستان وقتی میبینه نوش داره کبود وکبودتر میشه وحالت مرگ.با چاقو گلوشو یکم میبره تا راه نفس باز بشه.خدارو شکر الان بچه حالش خوبه.ولی واقعا مادربزرگ شجاعی داشته بچه.