یه مدته بیخودی باهام سرسنگینه
حالا پریشب خاب میدیدم دور ازجونش فوت شده منم تو خاب انقدر خودمو زدمو گریه کردم که حد نداشت بیدارشدم سریع صدقه دادم گفتم شنبه عصر میرم خونشون
حالا باز دیشب خاب دیدم یه بنده خدایی داره بهم میگه مادرشوهرت چطوره؟منم زدم توخاب زیر گریه و گفتم حالش خوب نیس
وای خدا کنه عصرشه برم زودتر خونشون
وای خدانکنه 😔من خیلی دوستش دارم باوجوداینکه ازاول بارداریم هزار تا چیز براخاهرشوهر باردارم درست کرده ولی برا من هیچی و ازاین بابت دلخورم ولی حاضرنیستم یه تار مو از سرش کم شه
بنظرتون چرا ۲شب پشت هم این خابو دیدم