2737
2734
عنوان

خاطره بارداری و زایمان من😉

1331 بازدید | 117 پست

سلام عشقا چطورین 😘 دوس داشتم خاطره بارداری و زایمانمو اینجا بذارم شاید برای کسی مفید باشه ..چون من خودم چند ساله خواننده خاموش بودم و انقدر خاطره خوندم ک موقع زایمان خیلیییی کمکم کرد دکتر عاشق همکاری کردنام شده بود .... اگه هستین بذارم از قبل نوشتم ... 

....

😁هستیم بذارعزیز

خداجونم مواظب بچم باش بندبند دلم به بندبند وجودش بستست خداجونم هدیه قشنگتو سالم وسلامت به دستم برسون قول میدم همیشه مواظبش باشم ببشترازجونم 😙خدایاخودت دامن تمام منتظراروسبزکن 😊


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

۳ساعت بعد.....‌😥

خداجونم مواظب بچم باش بندبند دلم به بندبند وجودش بستست خداجونم هدیه قشنگتو سالم وسلامت به دستم برسون قول میدم همیشه مواظبش باشم ببشترازجونم 😙خدایاخودت دامن تمام منتظراروسبزکن 😊
2728

یادمه ماه ۵ عروسی بودم ک یکروز عقب انداختم منهم ک منظم بودم فوری رفتم ازمایش رو دکتر برام بنویسه وقتی نوشت رفتم تو صف ازمایشگاه ایستادم چنتا مونده بود بهم برسه ک دیدم بعلههههههه خبری از بارداری نیست و خیط خیط برگشتم خونه با حال خراب جسمی😭😭😭😭😭.... خلاصه ماه بعد ک‌ شد دیدم باز عقب انداختم دو روز و مادرم هم‌زنگ زدو گفت خواب دیدم بچه داری ...مادرم خیلی خواباش راسته و قبوولش دارم خلاصه ب شوهرم‌گفتم دارم میرم جایی و نپرس کجا  رفتم و ازمایش دادم دیدم بعلهههه باردارم انقد ذوق داشتم ک گریه کردم و رسیدم خونه با خوشحالی برگرو نشون شوهر دادم اونم کلی خجالت کشید مثلاااا😜خلاصه ک رفتیم دکتر و سونو نوشت ک‌ زود رفتم و قلبی تشکیل نشده بود و خیلی ترسیده بودم چون ماه قبلش قلب جنین خواهرمم نزدو سقط شد ... دوباره ک‌رفتم کلی اب خورده بودم تا نوبتم شه کلی پر شده بودم رفتم تو گفت وای چقد پری برو تخلیش کن😥😥😥ابروم رفتاااااا بعد دوباره رفتم گفت بازم برو دسشویی😭😭رفتمو دوباره گفت اههه هنوز پره خلاصه دیدم عصبی شده فوری اعلام کرد ک‌ کیست ۱۳ سانتی دارم و خیلی تعجب کرده بود گفتم دکتر قلب بچه چی شد گفت اون سالمه نگران نباش ...دیگه بقیش برام مهم نبود دنیارو داده بودن بهم ... ب دکتر نشون دادم گفت چطور بااین کیست حامله شدی منهم حس میکردم ی چیزی هس تو شکمم ک درد داره ولی نمیدونستم چیه... تا ماه ۴ ک‌بفهمم جنسیت چیه همه چی خوب بود نه حالت تهوعی نه ویاری .... تا رفتم سونوگرافی ک اعلام کردن کیستم شده ۲۱ سانت در ۱۴ در ۷ سانت! با جنسیت پسر  من واقعا تو شوک بودم فک میکردم دختره بازهم گوشام کر شد تاااینکه رفتم دکتر دیگه و اونجا بود ک اوار ریختن سرم

....

با مادرم ک رفتم دکتره هنگ کردگفت این چه وضعیه تو داری چطور کیست ب این بزرگی داری و راه میری چطور درد نداری تو مطلق ممنوع هستی حتی نشستن ممنوعه برات خیلی فوری میری بهترین سونو و انومالی میشی بیار تا بگم چیکار کنی سوار ماشینم شدی میخوابی فقط. داد میزد دکتره  😭😭😭من فقط گریه میکردم فقط هق هق تو ماشین اشک ریختم و بزور ب شوهرم اطلاع دادم .... رفتیم سونو انومالی همه چی خوب بود ولی کیست سرجاش بود ک‌بود بردم ی دکتر دیگه و اون دکتر چقد ارومم کرد و گفت ی عمل میکنی و خلاص مشکلی جز زایمان زودرس نیست ک اونم با دارو برطرف میشه ... خلاصه نامه منو زدن و همین حین پدربزرگم فوت شد ۴۰۰ کیلومتر راهو رفتم طاقت نمیاوردم اجازه اشک ریختنم نداشتم 😔خلاصه برگشتم و رفتم بیمارستان و دکتر منو دید خودکارشو پرت کرد گفت تورو چیکارت کنم دست بهت بزنم زایمان زودرسو اسیب جنین هست نزنم بازهم اسیب هست چیکارت کنم ...خلاصه رفت و با تیم جراحیشدن صحبت کرد و دکترای دیگه هم منو معاینه کردن ...جوری بود شکم من کلا سمت چپم اومده بود...  شکمم کجه کج بود!

....
2738
با مادرم ک رفتم دکتره هنگ کردگفت این چه وضعیه تو داری چطور کیست ب این بزرگی داری و راه میری چطور درد ...

اوه چه ترسناک شکم کج😱

عجب دنیاییه یه گوشش جای خندست یه گوشش جای گریه....آدم نمیدونه چی بسازه چی برقصه ...کی راست میگه کی دروغ چکار بی عیب ونقصه....

خلاصه اخر هفته وقت عملم شد و رفتم مادرم کنارم نبود و با گریه ب مادرشوهرم گفته بود بچمو بتو میسپرم😭😭 رفتم اتاق عملو گفتم توروخدا مواظب بچم باشید ب اونایی ک تختو جابجا میکنن هم گفتم توروخدا منو یواش جابجا کنید باردارم 😭😭اخ ک چ حس بدی بود خداروشکر حالا بیمه داشتیم و بیمارستان خصوصی رفتم و عمل لاپراسکوپی انجام دادن . وقتی تو ریکاوری بودم بزور گفتم بچم سالمه چنتا دختر اونجا بودن هرهر خندیدن گفتن مگه سزارین کردی وای میخواستم خفشون کنم حالیشون نبود باردارم .... موقع عمل شوهرم و خواهرم فقط گریه میکردن یهو شوهرمو صدا میزنن میگن سریع بیا اونم با هزار ترس میره ببینه چیشده نگو کیستو میخوان نشونش بدن ک دو کیلوعه😒😒خلاصه عمل تموم شدو حالم خوب و خوش مثل روزای قبل حالا خوبه خطر زایمان زودرس داشتم ۴۰ هفته گذشت  همه میگفتن چرا نمیزایی وای چقد بد بود اخه ب شما چ چقد منو تحت فشار گذاشتن چقدر سر این موضوع دعوا کردیم 😔ک یک بار از خواب بلند شدم لک صورتی دیدم

....
مگه ازقبل ننوشتی تامامیخونیم توم بعدیاروبزاردیگه

داره میزاره دیگه چرا اینقدر هولین

عجب دنیاییه یه گوشش جای خندست یه گوشش جای گریه....آدم نمیدونه چی بسازه چی برقصه ...کی راست میگه کی دروغ چکار بی عیب ونقصه....

چه دکتر بی اعصابی بوده خودکار پرت می کرده 

با کفش می کوبیدی سرش 😂😂

خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست               به هوای سر کویش پرو بالی بزنم            ❤                               الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدم‌هایی که معلم من بوده‌اند.❤تو را شکر بابت درس‌هایی که زندگی به من ارزانی داشته‌اند.❤تو را شکر برای عشقی که می‌گیرم، می‌بخشم و می‌پراکنم. ❤                              ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم  "ر" جا افتاده)😮
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

از شیر گرفتن

cdu | 18 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز