یادمه ماه ۵ عروسی بودم ک یکروز عقب انداختم منهم ک منظم بودم فوری رفتم ازمایش رو دکتر برام بنویسه وقتی نوشت رفتم تو صف ازمایشگاه ایستادم چنتا مونده بود بهم برسه ک دیدم بعلههههههه خبری از بارداری نیست و خیط خیط برگشتم خونه با حال خراب جسمی😭😭😭😭😭.... خلاصه ماه بعد ک شد دیدم باز عقب انداختم دو روز و مادرم همزنگ زدو گفت خواب دیدم بچه داری ...مادرم خیلی خواباش راسته و قبوولش دارم خلاصه ب شوهرمگفتم دارم میرم جایی و نپرس کجا رفتم و ازمایش دادم دیدم بعلهههه باردارم انقد ذوق داشتم ک گریه کردم و رسیدم خونه با خوشحالی برگرو نشون شوهر دادم اونم کلی خجالت کشید مثلاااا😜خلاصه ک رفتیم دکتر و سونو نوشت ک زود رفتم و قلبی تشکیل نشده بود و خیلی ترسیده بودم چون ماه قبلش قلب جنین خواهرمم نزدو سقط شد ... دوباره کرفتم کلی اب خورده بودم تا نوبتم شه کلی پر شده بودم رفتم تو گفت وای چقد پری برو تخلیش کن😥😥😥ابروم رفتاااااا بعد دوباره رفتم گفت بازم برو دسشویی😭😭رفتمو دوباره گفت اههه هنوز پره خلاصه دیدم عصبی شده فوری اعلام کرد ک کیست ۱۳ سانتی دارم و خیلی تعجب کرده بود گفتم دکتر قلب بچه چی شد گفت اون سالمه نگران نباش ...دیگه بقیش برام مهم نبود دنیارو داده بودن بهم ... ب دکتر نشون دادم گفت چطور بااین کیست حامله شدی منهم حس میکردم ی چیزی هس تو شکمم ک درد داره ولی نمیدونستم چیه... تا ماه ۴ کبفهمم جنسیت چیه همه چی خوب بود نه حالت تهوعی نه ویاری .... تا رفتم سونوگرافی ک اعلام کردن کیستم شده ۲۱ سانت در ۱۴ در ۷ سانت! با جنسیت پسر من واقعا تو شوک بودم فک میکردم دختره بازهم گوشام کر شد تاااینکه رفتم دکتر دیگه و اونجا بود ک اوار ریختن سرم