2726

چند روزه بد جور ذهنم كشيده ميشه سر اولين و اخرين تولدي كه داشتم 😞 

ما كلا زياد اهل تولد گرفتن نبوديم اما يه ساد كه من كلاس پنچم ابتدايي بودم مامانم گفت تولد بگيريم برات روحيمون عوض شه و يه ليست بلند درست كرد كه مهمونارو دعوت كنه نميدونم چرا كلي خواهش و تمنا كردم كه فاميل حتي مادر بزرگ و خالمم دعوت نكنيم و فقط دوستام باشن مامانم هم ناراحت شد اما قبول كرد ، منم رفتم سراغ انتخاب دوست  

خونه ما نزديك ١٠٠ متر بود اما به عقل كوچيك من خيلي خونه كوچيكي ميومد و تو انتخاب دوستام اونايي كه خونه هاي بزرگ داشتنو خط ميزدم كه ابروم نره 😞 

ميون همه اين دوستان من دو تا دوست داشتم كه تازه پدرشون فوت شده بود و خيلي مذهبي بودن 

خلاصه فقط همين دوتا خواهرو دعوت كردم 😕 

نميدونم چراااا 

بعد كه اومدن گفتن بقيه مهمونات كو گفتن روم نشد 🤕 

بدبختا شاخ دراورده بودن بعدم داداش و بابامو كردم تو اتاق كه اينا راحت باشن 😕 ، بعدم اومدم اهنگ گذاشتم أندي بود   ديدم ناراحت شدن قطعش كردم جواد يساري گذاشتم همون كه ميگه اومدم اما ديدم دست تو سرده گفتم اون روزا ديگه برنميگرده .. 😕 

اصلا هم نرقصيديم فقط كيك ميخورديم و بعدم شام 🙁 

بعدم رفتن خونشون 

خلاصه هر بار يادم مياد ميريزم بهم إز اون به بعدم مامانم هيچ وقت برام تولد نگران گفت تو لياقت نداري 😕 

ببخشيد طولاني شد ديگه خواستم اينجا بگم كه كسي نميشناستم 😞😞

كاش از شاخه سرسبز حيات گل اندوه مرا ميچيدي.  كاش در شعر من اي مايه عمر  شعله راز مرا ميديدي

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
😐😂😂😂ببخشید چه خنگولکی بودیا واسه خودت عزززیززززم😉😂

راحت باشين بابا 😆😆

كاش از شاخه سرسبز حيات گل اندوه مرا ميچيدي.  كاش در شعر من اي مايه عمر  شعله راز مرا ميديدي

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خدایی خیلی باحالی

حالا من یه چیز تعریف کنم

دوتا دختر همسایه داشتیم کلا رو من و خواهرم گیربودن و حساس 

یه روز اومدن ما رو دعوت کردن برا تولد روزبعد

مام گفتیم باشه و...

هیچی دیگه یه کادو برداشتیم دوتایی رفتیم

دیدیم هیچ خبری نیس

مامانش گف اینا سرخود اینکارو کردن و...

خلاصه تصورکن حال مارو اون موقع😶😶😶😶😶

دیگه خیلی شیک برگشتیم خونه

بعد مامانم زنگ زد گفته بود بچه هاتونو درست تربیت کنین و ازاین حرفا

روانی بودن خدایی

❤و افوض امری الی الله،ان الله بصیربالعباد❤                           (۱۵آبان۹۸)اولین فرشته کوچولوی مامان!هنوزحس شیرین بودنتو با بابایی باورنکرده بودیم که تنهامون گذاشتی،کنجدمن😔 میشه تو از خدا بخوای یه نی نی دیگه بذاره تو دل مامان؟اخه من و بابایی خیلی داریم غصه میخوریم😭(۳خرداد۹۹)خدایاشکرت که تست من مثبت شد،خداجون میشه این بار قلب کوچولوشم بزنه و سالم بیاد توبغلم،خدایا امیدم به خودته ناامیدم نکن💗(۲۱خرداد۹۹)قلب کنجدم زدخدایاشکرت که صدای قلبشو شنیدم🌷

تو دوست من نیستی؟؟اخه بچه بودیم مارو تولد دعوت کرد با کلی دنگ فنگ خودمونو رسوندیم تولد وای وای خودش نبود 😂رفته بود قرار فقط ام منو دوستامو دعوت کرده بود خبری از کیک نبود یه جعبه تر گرفته بود😥

اگه دوست داشتید برای خوشبختی و ازدواج عالیم با یه آدم عالی دعا کنید برام🌸💕
من اجازه نمیدم  ولی متاسفانه شوهرم خیلی دخترمو لوس میکنه  و زیاد به خواسته هاش توجه میکن ...

اگر كل مديريت دست خودت باشه و اون فكر كنه داره مديريت ميكنه اشكال نداره براي من همه چيش دست خودم بود 

كلي مامانم خرج كرد اما انقدر عصباني بود ازم كه حتي يه عكسم ازم نگرفت 😞

كاش از شاخه سرسبز حيات گل اندوه مرا ميچيدي.  كاش در شعر من اي مايه عمر  شعله راز مرا ميديدي
جواد یساری 😂😂😂😂 تو که محراب چشات میزاشتی 

وأي هنوز اتفاقي صداشو ميشنوم بدنم مور مور ميشه 😁😁

كاش از شاخه سرسبز حيات گل اندوه مرا ميچيدي.  كاش در شعر من اي مايه عمر  شعله راز مرا ميديدي
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز