سلام دوست جونا من یک مادر بزرگ( مامان بابام) دارم که نود و پنج سالشه و مفاصل پاهاش از هم جدا شده و دو تا عمه دارم که هفتاد وپنج و هفتاد ساله و یک عمو خب اینا رو داشته باشین بریم سراغ اصل مطلب خونه مامان بزرگم سه طبقه هست و حدود پانزده ساله که مامانم تو یه زیرزمین یه خوابه مامان بزرگم هم کف و پسر عممم و زنش و بچع هاش طبقه بالاش زندگی میکنن و حدود یک ساله که مامان بزرگم نمیتونه دسشویی بره ینی سوار ویلچرش میکنیم لباسشو بالا میزنیم ومیشونیمش رو فرنگی و میاریم رو تخت ,مادر من شصت و پنج سالشه و ارتروز داره صبحانه و نهارو شام با مادرمه اما دسشویی دوبار مادرم میبره دوبار عروس عممم که البته عروس عمم هفته ای دو روز میره خونه مادرش یا مسافرت که باز با مامانمه چند بار بحث پزستار کشیدیم وسط اما مادربزرگم شروع به گزیه کرده و از خدا مرگ خواسته جوری که هذاب وجدان گرفتیم
خب؟
واقعاتو این شرایط باید پرستاز داشته باشن
تو سن بالا حساس تر میشن ادما
عذاب وجدان نداشته باش عزیزم
حرف بدی نزدی
آخی الهی، خودتونم یه روز 95ساله میشین، اینو در نظر داشته باشین همیشه
حالااز همه خانومای با انصاف و خدا شناس میخوام سوال کنم اگه از خاله پدرم که خواهرش میشه بخوایم بخث پرستار بیان کنه و میدونیم که مادر بزرگم دوباره گریه و زاریی میکنه اشتباه و بی انصافیه و موجب قهز خداست
قدرشو بدونین مادربزرگ من 94سال داشت سه روز پیش فوت کرد.هیچ کس پیشش نبود هیچ کس با دل پر بیوفاییبچه هاش رفت .همیشه میگریید میگفت بچه هام چرا نمیان.من میفردمش حموم بابام ازش مواظبت میکرد خلاصه خیلی دلش خون رفت.اون پیره چه ایراد داره توببریش
ای بابا خدا هیچکس و زمین گیر و محتاج این و اون نکنه
عزیزم نگو پرستار ی خانوم مهربون بگیرید و اروم اروم باهاش اشنا بشه و کم کم کاراشو بکنه واقعا سخته
شماها یکم کمک حال مادرتون باشین ثوابم داره
نه عزیزم اصلا هم پرستار باشه هم خودتون بعضی ازکاراشو انجام بدین ، خودم مریض داشتم میفهمم خیلی سخت واقعا تا توشرایطش نباشی نمیتونی درک کنی
شدیدااااا کار اشتباعیهه تا جون دربدن دارین خدمتش کنین .من مامانیمو میبردم حموم هفته پیش بردمش اصلاح کردم انقدر گفت خدا اجرت بده قربون دستات بشم شبش خابیدم دیدم با شوهر مرحومش نشسته به شوهرش میگع این نوم اومد اصلاحم کرد اونم گفت آخه میدونه میام سرا5ش الان سربلندم عذاب وجدان. ندارم من به عنوان دست خدا بهش خدمت کردم شما هم فکر کنین دست خداییین دلشو شاد کنید عمر خیلی کمه و مامان بزرگ امتحان خدا برای شماست
مادربزرگ من ۹۳ ساله است پرستار داره عمه ام هم باهاش همسایه است و کارهای اصلی رو عمه ام نظارت میکنه
مادربزرگ همسرم هم با دخترش همسایه هستن پرستار شبانه روزی داره
آدم باید کمک بگیره ایرادش چیه قرار نیست رها بشن که
مثلا برای کار خونه کمک میگیریم یا بچه رو مهد میذاریم یا پرستار میگیریم یعنی رها کردیم ؟
مهم اینه بچه هاشون دایم سر بزنن و امور رو مدیریت کنن و پزستار خوب براش بگیرن
ما که مشکلی نداریم
ارسال نظر شما
