منم همین تصمیمو دارم که جداشم
اما نه الکی الکی، مگه میشه ۱۱سال از عمرمو هدر دادم بخاطرش بعد هیچی نده بره، اگه شده میخام خون بندازم ولی حقمو بگیرم
کافیه هرچی تحقیر شدم حرف نزدم خفه خون گرفتم
بابام میگه به درک مهریه میخوای چکار، حساب میکنیم اصن عروست نکردیم
میگم نمیشه که همه چی به نفع اون باشه این همه زخم بزنه سر آخر هیچی به هیچی
راه سختیه ولی باید شکستش بدم، اينهمه شکستم داد بسه