2737
2734

بابا 25 سالمه یه تفریح و دلخوشی ندارم هر جا میرم میگه چرا رفتی  تو کل زندگیم هر چی گفته گفتم باشه بخاطرش نصف خاستگارام پریدن بخاطر  اینکه نمیخاد ازدواج کنم تنها دلخوشیم یه کلاسی که دوس دارمو ثبتنام کردم چشم نداره ببینه همش میگه چرا میری خستم کرده با حرفاش دیگع نمیکشم از دستش خسته ام کرده از دستع پسراش ناراحته سره من خالی میکنه شما بگید چکار کنم از دستش آیا مردن بهتر از این زندگی نیست 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2731
مردن؟؟؟؟؟ اووووووو، حالا کجا دیدی سختی های زندگی رو؟انشالله همیشه اوج مشکلاتت همین باشه استارتر

مشکلات بدتر از اینم داشتم عزیزم ولی دیگه خسته شدم همش نیش و کنایه میزنه بهم دوستای دیگه امو میبینم واقعا حسرت میخورم 

2738

ووووووییی انگار مامان منه😕یعنی تا قبل ازدواجم مثه زندان بان بود و فقط غررررر میزد به جونم نمیزاشت جایی برم نمیزاشت کسی بیاد یعنی کل خونه رو واسش میسابیدم میگفت فقط میخوابی😐بعد ازدواج شدم عزیز دردونه فقط قربون صدقم میرفت و میگفت چرا نمیری بیرون چرا به خودت نمیرسی برو کیییف دنیا کن😐😐آخه کدوم کیف بعد ازدواج😐الان خواهرم 22 سالشه ازدواج نکرده داستانش مثه منه😐😐😐😐😐

منم مامانم خیلی بهم گیر میداد شوهر کردم راحت شدم صبح تا شب هر کاری عشقم بکشه میکنم 😆😆

اگر از دیده ی کوته نظران افتادیم                               نیست غم صحبت صاحب نظری ما را بس         

نه اینا ک بهت میگن زود شوهر کن جدی نگیر. زندگی الکی نیست ک . از چاله میفتی تو چاه بخاطر تصمیم اشتباهتت اگر فقط بخاطر فرار از خانوادته... عزیزم با پدرت رابطتت چطوره؟ با کسی صحبت کن ک رو مادرت نفوذ داره. بگوش مادرت برسونه بهتر بشه 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730