سلام ابجیا ❤
اونایی ک قضیه رو نمیدونن اولین پست تایپیک قبلیمو بخونن
مادر شوهرم بیست چهاری تو خونه متلک بهم مینداخت
متاسفانه من الان دارم با ایشون زندگی میکنن و عید ان شالله مستقل میشم 🙏
بلاخره ول کرد رفت قم خونه پسرش ک پیش بچه باشه
بچه هم بیمارستان بستری بود دکتر گفته بود سرش از دوجا شکسته ک پزشک قانونی هم تهدید کرده بود ک بچه رو ازشون میگیره
همش ب شوهرم زنگ میزدن و راجب من بد بی راه میگفتن و همسرم فقط میگفت تهمت نزنید
به چشم همه شدم ادم بده 😔💔
از بیمارستان قم ناامید شدن میخاستن بیان کرج برای مداوا
بردار شوهرم گفته بود من بیام کرج باید برم خونه مادرم ک اگه بخام برم اونجا این زنه ینی من نباید اونجا باشه
همه زوم بودن رو شوهر من ک منو بفرسته شیراز خونه پدرم
منم لج کردم گفتم نمیرم
مادرشوهرم ب شوهرم گفته بوده ک زندگیتون دیگه فایده نداره طلاقش بده
و همه قصد داشتن منو بفرستن شیراز و شوهرمو اماده طلاق کنن و اون بچه بهانه بود
من قضیه رو فهمیدم ب مادرم گفتم
مادرم اینقد قصه خورده بود ک قلبش گرفته بود و دو روز تو سی سی یو بود 😭😫😔💔الهی بمیرم براش
و دکتر کرج بچه رو معاینه کرده بود
گفته بود ک بچه سرش از یجا شکسته ک اونم خوب شده و هیچ مشکلی نداره الحمدالله
شوهرمم ب داداشش گفت ب خانوم تهمت زدید هیچی نگفتم
برو شکایتتو پس بگیرم وگرنه قیدتو میزنم
اونم شکایتشو پس کرفت
ولی بمن کلی فوش داد
بخداوندی خدا قسم من هیچ تقصیری نداشتم
من سکوت کردم تا خدا جوابشون رو بده
🙏خدایا این بنده غریبت رو تنها نزار
برام دعا کنید ابجیا