2737
2734

          


مجید قصه امروز ما در هوای گرم روز آخر مرداد ماه سال 69 در محله یافت آباد تهران به دنیا آمد. تک پسر خانواده و عزیز کرده خانواده و البته کل محل، شاید دلیل محبوبیتش در بین همه اهالی محل به خاطر شوخ طبعی و اخلاق بسیار خوبش بود. بچه‌های محله دوستش داشتند چون با نیسان آبی پدر هر روز آنها را به زمین بازی می‌برد و تا پاسی از شب با آنها فوتبال بازی می‌کرد. و حالا بچه‌های محل چندین ماه است به رسم هر روز و هر سالشان سر کوچه جمع می‌شوند تا با مجید قصه ما به فوتبال بروند، اما مجیدی دیگر حضور مادی ندارد تا با آنها گرم بگیرد و بازی کند. او داداش مجید همه بچه‌های محله یافت آباد بود. پیران محله مجید را دوست داشتند چون هر کدام را که می‌دید و به کمک احتیاج داشتند، کمکشان می‌کرد و حتی خریدهایشان را که توانایی نداشتند با خود به منزل ببرند، آنها را تا پای یخچالشان می‌برد تا نکند اذیت شوند. با همه مردم محل دوست و رفیق بود با هر کسی زود دوست می‌شد و با شوخ طبعی‌هایش دل هر کسی را می‌‌برد تا ابدیت پیش خودش .


مجید هیچ وقت اهل نماز و روزه و دعا نبود‌، اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد‌، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می‌خواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند، خودش همیشه می‌گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده‌ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم. در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش «پناه حرم، کجا می‌روی برادرم» بود؛ همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب (سلام الله علیها) داشت. 

بسیار غمگین و ناراحت از اینکه تکفیری‌ها بی‌رحمانه کوکان و مردم بی‌پناه را می‌کشند. و خیلی دوست داشت قدمی در راه این جهاد بردارد. و همیشه پیگیر اخبار سوریه بود و مدام از سوریه و آزاد سازی مناطق و شهدای مدافع حرم صحبت می‌کرد. به مادرم می‌گفت: مادر من شهید می شوم و شما نمی گذارید هیچ کس جای من بنشیند و یا اینکه جای من بخوابد، و اگر من شهید شدم پیکرم برگشت من را گلزار شهدای یافت‌آباد به خاک بسپارید. و مادرم هیچ وقت در باورش هم نمی‌گنجید که این حرف‌ها یک روز به دست واقعیت‌هابپیوندد. چون همیشه با شوخی و خنده این حرف‌ها را می‌زد، حتی یک آهنگ مادر هم داشت که به ما می‌گفت بعد از اینکه من شهید شدم شما این آهنگ را در مراسم ختم من بگذارید. و ما آن آهنگ را در مراسم یادبود و ختمش گذاشتیم.

همیشه هر وقت زنگ در خانه را می‌زد می‌گفت : اون پسر خوشکله کیه‌، داره نیسان آبی‌، به همه بدهکاره، اون اومده‌. و مادرم وقتی صدایش را می‌شنید انگار زندگی‌اش و روزش تازه شروع شده است. با شادمانی به استقبالش می‌رفت.


شب آخر جوراب‌های همرزمانش را می‌شسته، همرزمش به مجید گفته: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است. مجید می‌گوید: تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شود و یا اینکه پاک می‌شود. و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد برای همیشه رفت. 

یک تیر به بازوی سمت چپش می خورد، دستش را پاره کرده و سه تا از تکفیری‌ها را می‌کشد، سه یا چهار تیر به سینه و پهلویش می‌خورد و شهید می‌شود و هنوز پیکر مطهرش برنگشته است. محل شهادتش جنوب حلب، خان طومان، باغ زیتون است. و همه محله یافت آباد تهران هنوز منتظر بازگشت پیکر پاک و نورانی مجید هستند. 


                                     



برای سلامتی دخترم دعاکنید

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

روحش شاد ممنون استارتر

بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد، ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد، کسایی که تو این دنیا حساب مارو پیچیدن، یه روزی هرکسی باشن حساباشونو پس میدن، عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست، پرستش راه تسکینِ پرستیدن تجارت نیست، سرِ آزادگی مردن ته دلداگی میشه، یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه، کنار سفره خالی یه دنیا آرزو چیدن، بفهمن آدمی، یک عمر بهت گندم نشون میدن، نزار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه، خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی‌بخشه، کسایی که به هر راهی دارن روزیتو میگیرن، گمونم یادشون رفته همه یک روز میمیرن، جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم، همه یک روز میفهمن چه جوری زندگی کردی

https://www.google.com/amp/s/www.yjc.ir/fa/amp/news/5748108

بعداز آن چقدر شبیه سرانجام دنیایی حضرت زهرا(س) بودی

 بعداز چندسال انتظار... گلزار یافت آباد

مددکار اجتماعی ، اگر درخصوص خدمات بهزیستی برای فرزندان بدسرپرست و یا توانخواهان دچار معلولیت سوالی داشتین در خدمتم 🌹.زمان برامتحان من وتو می گردد تا ببیندچون که صدای هل من ناصر امام عشق برخیزد چه می کنیم؟ .دوست داری یارش باشی؟ بسم الله ... اسوه ات مشخص است : عباس بن علی(ع)... بدون امام اش آب هم نخورد...لازم نیست که در فراق اش عطشان شوی... فقط کافیست که به اندازه ی لیوانی آب تشنه ی ظهورش باشی .....  منتظر تون هستیم 🔴🔴👈کانال ایتا با ایدی 🔴🔴🔴@monji_313_1

شهادت اجر کسانی است که در زندگی خود مدام درحال درگیری با نفسند و زمانی که نفس سرکش خود را رام نموندند خداوند به مزد این جهاد اکبر شهادت را روزی آنها خواهد کرد...

اللهم الرزقنا الشهاده فی سبیلک...

2738
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز