یه خانمی هست که از شانس بد من دخترخاله همسرمه و سالهاست شوهرش را از دست داده هم دختر هم پسر هم نوه داره،زمان مجردی دوست دختر پدرم بوده ،پارسال از طریق به احتمال زیاد عمه ام شماره پدرم را پیدا کرد و شروع کرد به زنگ زدن اوایل فقط احوالپرسی بود کم کم از پدرم خواست باهاش ازدواج کنه مطمئنم پدرم هم مقصره بوده وگرنه کار بالا نمیکشید ،حتی به مادرم زنگ زده بود و خواسته بود اجازه بده سه تایی زندگی کنند
من از طریق مادرم فهمیدم به زنه پیام دادم و۷واستم دست از سر زندگی مادرم برداره تلفن جواب نمیداد به پسرش زنگ زدم و گفتم یه چیزی به اسم غیرت هست اگر داری جلو مادرت را بگیر و....که اونم گفت از پس مادرش برنمیاد و باهاش قهره
از طریق یکی از اقوام بهش زنگ زدیم گفتیم ازت به جرم مزاحمت و..شکایت شده از اون طرف من پدرم حرف زدمگفتم اگر زن میخواستی چرا زودتر نگرفتی حالا که من ازدواج کردم اونم با اقوام شوهرم،دلیلش چیه بچه است؟(من تک فرزند هستم وخانواده پدرم خیلی اصرار دارن بابام زن بگیره)اون بااین سن میتونه بچه بیاره غیراز هوس چیه و...بابام قسم خورد اولش مقصر بوده ولی حالا اون ول کن نیست وگوشیش را نشون داد که به زنگا وپیامهاش جواب نداد وگوشی را گذاشت خونه گفت بمونه پیشتون ببینید ول کن نیست خلاصه با بی خیال شدن بابام و تهدید اون آشنا ترسید یه مدت بی خیال شد
تا همین چند هفته پیش:مادرم بخاطر استراحت بودن من یه ماه پیشه من واون زنیکه باز داره زنگ میزنه وپیام میده چیکار کنم بی خیال بشه یه هرزه به تمام معناست