خونه مادرشوهرم دعوت بوديم رابطم هم با جاريم خيلي خوبع جاريم به پسرش ٧سالشه گفت ميري بچع ي زنمو(من) بشي بچع هم گفت حوصلم سر ميره بعد من گفتم عشقم برات هرچي دوس داشته باشب ميخرم بعد مادرشوهرم گفت مادر پدرش همه چي ميخرن براش
بعد من گفتم من بچه رو دوست دارم ميگم بعد بع من گفت خوب برو از پرورشگاه بچه بيار
من حوابشو ندادم تو جمع
به نظرتون چيزي ميگغتم؟