دوتا جاری دارم که بزرگه پزشکه من کوچیکم و نزدیک ده سال اختلاف سنی داریم
خونه مادر شوهر دور هم جمع بودیم که داشتن راجع به اسم دختر من نظر میدادن که چی بزاریم خوبه یهو یه نفر اسم حورا را گفت
گفت من از اسم حورا خیلییییییی (با تا کید)خیلی خوشم میاد ولی از اسم حلما اصلا خوشم نمیاد(یه دختر دارم اسمش حلماست الان دومیو باردارم)
من یکم بهم بر خورد ولی چون کلا بی اعصابه و منم حوصله نداشتم دهن به دهنش نزاشتم
گذشت و کلی بگو بخند و این حرفا
بعد گفت چرا حلما اینقدر کم وزن و کوتاهه رشدش کمه (منو شوهرم خیلی قد بلندیم و ظریفیم)
من شاخ دراوردم چطور وزن بچمو محاسبه کرد که کمه و با بچه های داداشش مقایسه میکرد
دقیقا همون روز رفته بودم شبکه بهداشت گفتن دخترت از حد عادی بلندتره ولی وزنش رونموداره و خوبه همینو بهش گفتم بعد میگه شبکه بهداشت الکیه و تا نهایتا همون دوسالگی
واقعا ناراحت شدم از حرفاش
دوباره کلی حرف زدو عادی بود باز برگشت کفت قبلا حلما زیاد میگفت پی پی(زمانی که داشتم از جیش میگرفتمش رو میگفت) گفتم روان شناسان برا از جیش گرفتن بچه فلان نظرو دارن که برا من خیلی خوب بود و جواب داد گفت اونا که همه دیونن باور نکنن و بلند بلند شروع کرد به خنده های رو مخی
اصلاااااا فازشو نفهمیدم چش بود اینقدر به دخترمم گیر داد