2726
عنوان

به زوج کامل و خوشبخت...و بعد طلاق!

| مشاهده متن کامل بحث + 105730 بازدید | 999 پست

این دوران گذشت تا ۴ سال دوران تخصص دو تموم کرد و واقعا سختیش ادیتش کرده بود دیگه از اون دختر اروم روزای اول خبری نبود....و بعد ۱۰ سال زندگی تصمیم گرفتن بچه دار بشن و بچه اوردن..یه بچه ناز خوشگل..تو این مدت هم یعنی ۴ سال پسره فقط پنجشنبه و جمعه زنشو میدید و می کوبید از تهران تا کاشان میرفت

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

بعد زنه دیگع تخصص گرفته بود....خداییش هم بگی کارش حرف نداشت...تخصص زنان گرفت...و گفت تهران کار نیست باید برم یه شهر کوچیک کار کنم تا پول در بیارم..شاید هم حق داشت اینهمه درس خونده بود و سختی کشیده بود ولی باز حقوق و انچنانی نداشت...حقوق پسره هم خوب بود ولی رفت و امدو خرج دوخونه واقعا چیزی برای پس انداز باقی نمیزاشت....رفت یه شهر کوچیک...حالا دوباره پسره به جای مسیر تهران تا کاشان مسیر تهران تا اون شهرو میرفت

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برای بچه هم پرستار گرفته بود...حالا اگر بخوام قصه پرستارا رو بگم که خیلی میشه ولی همینقدر بگم که یکی رو اوردن و کلا شبانه روزی اونجا زندگی میکرد ...و دختره هم برای خودش کفش میخرید ۱۰۰ تومن برای پرستاره کفش میخرید ۱۵۰ تومن...تو اون شهر   تو بیمارستان خونه های اپارتمانی بود و دکترای بیمارستان که مال یه شهر دیگه بودن تو اون اپارتمان زندگی میکردن چون ...شهر زیاد امنی نبود.....پرستاره مخ یه دکتر زن دارو یه مجرد رو میزنه و کاری میکنه زنشو طلاق بده . البته کرماش رو واسه شوهر همین خانوم دکتر ریخته بود ولی پسر داستان ما پا نداده بود...

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2728

یع پرستار هم دزد در اومده بود ..کلا خونه رو جمع کرده بود برده بود....و اینها همه دختررو اذیت کرده بود و هر روز عصبی ترش میکرد ولی همچنان پولدار تر میشد

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

از ویژگی های پسره بزار بگم...کلا ادم خوش مشربیه و کلا اهل بگو بخنده و اخلاقیات بچگانه داره...ولخرجه و پول خرج کردن بلد نیست...کلا کنارش شاد میشی و مهربونه!....اهان اینم بگم دختره کلا اشپزی بلد نیست و کلا اشپزی رو همیشه مرده میکرده

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
اولین باره یه تاپیک زندگی نامه رو لحظه به لحظه دنبال میکنم همیشه میزاشتم همش تموم شه بعد میومدم چق ...

الان بده یعنی؟

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
از ویژگی های پسره بزار بگم...کلا ادم خوش مشربیه و کلا اهل بگو بخنده و اخلاقیات بچگانه داره...ولخرجه ...

خانوم دکتر سفید بخت بوده

من باردار نیستم تیکر بارداری تاریخی که من به خواستم می رسم

بعد دختره کلا تو دوسال بار زندگیشو اونجا بست..و بچشون هم بزرگتر میشد..یه بچه فوق العاده باهوش و خوشگل...فکر کنین پدر مادرش هر دوتا رتبه های دورقمی بودن و این بچه واقعا باهوش شده و کلا درکش خیلی بالاست.....حالا تصمیم گرفتهخانوم دکتر بیاد تهران زندگی کنه ..کنار شوهرش بعد اینهمه سال 

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

ولی حالا میگه شوهرش خوب نیست....بچست‌...نمی تونه مثل یه مرد بهش تکیه کنه...رفتاراش بچگونست

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز