من یک کارمند هستم و همسرم پرستار!
سالها بود که من ،هر روز خانم را بنا به شیفتش،میرساندم بیمارستان و برای پیاده شدنش درب ماشین را باز میکردم!
این جریان شده بود حرف اول توی بیمارستان که من هر روز درب ماشین را برای زنم باز میکنم!
پرستارها و دکترها به خانمم می گفتند:
وای چه رمانتیک! چه علاقه ای!چه احترامی! خوش به حالت با این شوهری که داری!
کاش ما هم همسری مثل همسر تو داشتیم!
تا جاییکه ماجرای عشقِ بنده و احترامی که من به زنم میگذارم،به گوشِ دانشجویان پزشکی و پرستاریِ آن بیمارستان هم رسیده بود و در موردِ ما حرف میزدند!
اما هیچ کس نمیدانست دربِ پرایدِ لگن من جوری خراب بود که فقط از بیرون باز میشد و تازه شیشه هم پایین نمی آمد!
......................
.......................................
........................................................
و خلاصه اینکه؛
" من الان با دو تا پرستار، یک خانم ماما و یک خانم دکتر" ازدواج کرده ام و سرم حسابی شلوغ است!😉
و این درب شده درِ روزی من و آرزو دارم خدا همچین دری به شما هم بدهد !
"اثرات و کراماتِ حمايت از كالاي ايراني"
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂