برام عجیبه چرا موقععقد و ازدواج یه عده کاسه داغ تر از آش میشن این وسط!
دوستم و نامزدش بعد از چهارده سال عشق و دوستی پایدار میخواستن ازدواج کنن برادرشوهرش اومده لحظه عقد توی محضر با داد و بیداد و فحش و ناسزا گفته کلاهبردارا دخترتونو میخواید بفروشید؟پونصدتا سکه زدید مهریه که چه خبره؟با پدر عروس دست به یقه شده و چادر رو از سر عروس بیچاره کشیده.اونا هم با کلی اعصاب خرابی اومدن خونه و وسایل عقد رو پس فرستادن و به هم زدن.
قضیه بدجور پیچ خورده.پسره پدر هم نداره این برادر مثلا جای پدرشه.