دیروز خیر سرم اومدن جهازمو بردن
خیلی ناراحتم انگار شوهرم و خانوادش منو به خاطر وسایل گرفتن مادرشوهرم برگشته میگه من سفرتو ندیدم میگم خب خنوز باز نشده وسایل کامل چن دقیقه بعدش میگه وااااا چینی نخریدی انگار ندیده ۲۴نفره آرکوپال خریدم الانم شوهرم زنگ زده میگه اره چرا واسه آشپزخونه فرش نگرفتی چرا گازت طرح فره میگم خب من توستر خریدم که گازمو طرح فر بخرم خونه کابینتش کمه وسایل بچینم توش اخرش برگشته میگه آبرویه منو بردی با جهازت درصورتی که جهازم کامله کامله نسبت به خونه ای که خب اجاره کردیم ماشین ظرفشویی وسایل برقی کامل گرفتم فرش بهترینو گرفتم تااون سرویس توالت هم گرفتم
برگشته میگه اره گازت فلانه باید یه سال دیگه بیوفتم تو خرج گاز بخرم لوسترت فلانه به من میگه چرا موکتایه خونه دست دومه میگم خب واسه مستاجر قبلیه بردیم شستیم انگار موکت خونه هم جزو جهازه که من باید بیارم خیلی دلمو شکست جوری که کلا از ازدواجم باهاش پشیمون شدم خیلی ناراحتم کلی گریه کردم غصم گرفته که خانواده من همه چیز دادن چرا اینجوری میگه چرا چشمش نمیبینه اونوقت پدر مادر خودش که هییییچ کاری نکردن مدام میگه اره بیچاره ها تو خرج افتادن بیچاره ها بدهکار شدن درصورتی که فقط ۳۰تومن پول دادن واسه پیش خونمون و عروسی گرفتن که از پول اندازون و شاباشا میخوان بردارن خرجشو تو دلم گفتم خدا ازت نگذره خیلی دلم شکست