پای مادرتان را ببوسید،آنقدر که به گریه بیفتد.از گریه ی او شماهم به گریه می افتید.آنجاست که کارتان روی غلتک می افتد و درهایی که به روی خود بسته اید را خدا باز میکند.
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟