سلام هستین بگم الان خونه مادر شوهرمم اعصابم خرده می‌خوام یکم درد و دل کنم
بگو
بگو
من یه جاری بیشتر ندارم به خدا حسود نیستم هر کسی میبینه میگه خیلی بین منو جاریم فرق میذارن نمی‌خوام از خودم تعریف کنم ولی از هیچ نظر از جاریم کمتر نیستم هر موقع میام اینجا بغضم میگیره ما کلا جمعه ها میام خونه مادرشوهر که کاش می شد میام بد ترین روز زندگیمه
هر کاری میخوان بکنن از اون نظر میخوان کل حرفاشون رو با اون میزنن دور هم نشستیم همیشه مخاطبشون اونه
کلا نگاه هم به من نمی کنن والا من احترامشونو دارم از هیچ راهی کوتاهی نمی کنم ولی همش اون همش اون تو هفته با خواهرشوهرا همش بیرون میرن آخر هفته میشینن تعریف کردن منم نه خواهر دارم نه خاله ای کلا تنهام بغضم میگیره دلم خیلی شکسته
هیشکی نیست یکم دلداریم بده😞😞😭😭😭😭
جاریت عروس اوله؟
الان من تو اتاق پیششونم ولی خواهر شوهرم رفته کنار جاریم داره پچ پچ در مورد دوست پسر حرف میزنه که من نفهمم
ای وااای خوش بحالت واسه من انقدر میان و میرن دیگه کلافه شدم از دستشون کاش به منم محل ندن
ول کن بابابه یه ورت
چرا ب شوهرت نميگي
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
