مهمون داشتم. دخترعموی شوهرم و شوهرش. منم کلی سرما خورده بودم. با اون وضعم پاشدم کلی تمیز کاری کردم. و غذا پزون. بدنم تو تب و لرز بود. بعد مادرشوهر پررو به شوهرم برگشته گفته زنت چی پخته غذا. خوب غذا گذاشته جلوشون. وقتی فهمیدم اونقدر عصبانی شدم. گفتم لیاقت ندارن. بفهمن با این حال مریضم مهمون داری کردم. کاش گفته بودم بیرون بریم بخوریم. واقعا مادرشوهرا کی روشونو کم میکنن؟!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هرچه بیشتر به میزان عشقمان اضافه کنیم شانس بیشتری برای رهایی از دام سایه خواهیم داشت. بچه هایمان را دوست بداریم اما این کافی نیست. باید یاد بگیریم بچه های دیگران را در آنسوی دنیا نیز دوست داشته باشیم.آوین❤️آرشین❤️آروشا❤️
عزیزم چرا با حال بدت مهمون دعوت کردی؟ یه هفته اینور اونور به حال اونا فرقی نداشت ولی شما چرا، حالت بهتر میشد.
و اینکه همسرت باید در جواب مادرش میگفت همین که خانمم با حال مریضش ازشون پذیرایی کرد کلی باارزشه و بقیه اش مهم نیست.
لطفا کتاب بخونید ... کشور ما الان بیش از هرچیزی نیازمند ملت آگاه هست ... این وظیفه شماست که بعنوان عضوی از این جامعه و تربیت کننده نسل بعدی؛ از مسایل روز زندگی مثل امور سیاسی، اقتصادی، روانشناسی و ... تا حد معمول و لازم آگاهی داشته باشید🌸