سلام خانوما من ۳ سال عروس یه خانواده شدم یه جاری کوچکتر و بزرگتر از خودم دارم جاری بزرگم خیلی با من لج میکنه با هم دیگه هم سن هستیم من اصلا باهاش کازی ندارم ولی مدام با من لج میکنه اطرافیان میگن بهت حسودی میکنع بخاطر اینکه تا ابتدایی درس خونده و خونه داره ولی من مهندسی دارم و سرکار میرم ولی اصلا اصلا من ادمی نیستم که بخوام با این چیزا پز بدم یا این کار های مسخره ....ولی خودش با من لج میکنه یهو دیگه باهام حرف نمیزنه برای یکی دوهفته میاد داخل به همه سلام میده جز من مادرشوهرم هی نصیحت میکنه میگه اون بزرگتر تو بهش سلام بده بارها کوتاه اومدم با نوازش کردن بچش و .... دلش و نرم کردم ولی باز بعد سه چهار ماه شروع کرده خیلی هم دو رو هستش وقتی کسی نیست بی محل میکنه وقتی همه هستن همه چیز رو عادی جلوه میده حالا ماه پیش که عروسی کردم برای پاگشا دعوت کرد ولی انعام نداد ما خیلی زشت میدونیم که انعام به عروس ندن و بی احترامی حساب میشه البته دعوتش هم شبیه دعوت نبود من خونه مادرشوهرم بودم برادر شوهرم اومد پایین گفت به مامانش همه شام بیاید خونه ما مادرشوهرم میگه اون دعوتش بوده به هر حال بی احترامی های اینجوری خیلی انجام داده که توضیح بدم طولانی میشه دیگه تصمیم گرفتم بی محلش کنم.کلا با هم حرف نمیزنیم و سلام و علیک هییییچی مادرشوهزم بارها همش بهم میگه تو کوتاه بیا ولی واقعا نمی تونم شخصیت خودمو خورد کنم احتمالا می خوان روبه رومون کنن حتما اون میگه من هییییچ مشکلی ندازم عسل با من حرف نمیزنه اخه همه کاراش رو زیر زیری انجام میده من چی کنم چجوری باید باهاش رفتار کنم
تیکر عروسیمه 😙😙😙یه دنیا ممنون میشم اگه یه صلوات برای زندگی منو شوهرم بفرستید
نمی دونم متوجه شدید چه تیپ شخصیتی داره یا نه ولی اگه متوجه شدید بگید چجوری باهاش رفتار کنم اصلا برام مهم نیستش ولی اینکه هر سری مادرشوهرم بخواد نصیحت کنه و اشاره کنه که بهش سلام بده اعصابم بهم میریزه
تیکر عروسیمه 😙😙😙یه دنیا ممنون میشم اگه یه صلوات برای زندگی منو شوهرم بفرستید
درست مثل جاری من .دمدمیه یهو میبینی قهره یهو مبیبنی اومد خونم.اصلا معلوم نیست.ولی اخرین بار پشت سرم حرف زد ب ناحق منم باهاش قطع رابطه کردم اصلا حرف نمی زم باهاشون .تو هم اگه خیلی اذیت میشی قطع ارتباط کن.یا نه سلام علیک تو حفظ کن ولی صمیمی نشو...ب مادرشوهرتم بگو دیگ هرچی خودم صلاح بدونم همون کارو میکمم