به بار نصف شب یه نفر تاپیک زده بود که چجوری حضرت خضر رو ببینیم👀
منم با شوق رفتم تو تاپیک یهو از یه جایی جو تاپیک انقدر هولناک و سنگین شده بود از ترس نمیتونستم برگردم به اون پهلو بخوابم 😨 میگفتن نصف شب بری تو کوچه تا چهل روز فک کنم کوچه رو آب و جارو کنی روز آخر یه مردی میاد بهت میگه چه خواسته ای داری برآورده کنه ممکنه تو لباس رفتگر بیاد حتی😟
اون مرده هم حضرت خضره😰
بعد تو باید گوشه ی لباسشو بگیری ول نکنی تا حاجتتو بده😯
بعد انقدر همه جدی اینا رو میگفتن بحث سنگین و فلسفی شده بود من گرخیده بودم نمیتونستم از تاپیک بیام بیرون حتی😅
وسطای تاپیکم من تو اوج خوندن بودم هی از تو کوچمون صدای خش خش نیومد میگفتم نکنه یکی داره جارو میکنه حضرت خضز الان بیاد😖
یعنی تا یه مدت شبا رفتگر میدم یا صدا خش خش میشنیدم اشک تو چشام حلقه میزد😪
شما ها تا حالا تو تاپیکی بودین که جو تاپیکش یجوری باشه یادتون نره هیچ وقت؟👀 👀