دوستش از حال بد من خبر دار بود
که چرا کم محلی میکنه محمد
تو تاپیکای قبلیم گفتم
بهش گفته بود از لیلا چخبرو اینا
گفته بود دلم به حالش میسوزه موقعیت ازدواج ندارم اخه خونه خریده بود چند وقت پیش خونشو ب چند نفر فروختن اعصابش خوردع
خب حالا بقیش
گفته بود دارم با رفتارام سعی میکنم دورش کنم خودش بره دوس ندارم ولش کنم
بعد دوسش گفته بود چرا ازدواج نمیکنی دوسش نداری؟
گفته بود دختر خوبیه خدا کنه خوشبخت شه
چیری ندارم که بخوام ازدواج کنم
😐اومد بهم گفت
فکر بد راجبش نکن ولی باهاش بمون
منم گفتم دلمو از سر راه نیاوردم که
حداقل خیالم راحت شد