اونشب که کلی گریه کردمو خورد شدم
حرف شما رو گوش کردم یعنی بعضیاتونو
گفتید دیگه حرفشو نزنم
ولی ب خودمم برسم
البته میرسیدم همیشه
ولی اینبار برای دل خودم ب خودم رسیدم
فرداش اومد بغلم کرد کلی باهام حرف زد
از خیتگیا و دل مشغولیاش گفت
منم گفتم من با خیلیا حرف زدم خستگی نباید روشون اثر بزاره فهمیدم
یهو عصبانی شد گفت حرفای خونمونو ب غریبه ها گفتی