۹ماهه تو مطب دکتر میرم و میام ...۴ساعت ۵ یا حتی ۶ساعتم معطل شدم...امشب منو برده مطب...ساعت۸وربع رفتم ۹ونیم اومدم...باید قیافشو میدیدین...انگار ارث باباشو خوردم...
صبح رفته سرکار منم از همون وقت درد و تهوع داشتم بعدم رفتم امتحان دادم بعدم اومدم خونه نشستم سر درس ...از اون خسته ترم...شبا ک راحت میخوابه من از استرس امتحانا و زایمانم خواب ندارم...حداقل ۴بار بیدار میشم تو طول شب که برم دستشویی اخه ماه اخرم ...بعدشم تا کلی وقت خوابم نمیبره...روحیمم حفظ کردم و ظاهرمو خوب نشون میدم ...چند وقت یبار الکی الکی دلمو میشکنه...همین دیشب بود میگفت عاشقتم و تو خوبی و فلان ...الان قیافشو مث میر غضب کرده که خستم حوصلتو ندارم اعصاب ندارم...
خب منم ندارم من از تو بدترم ولی ب روت نمیارم...
یبار نشده از جایی دیگه ناراحت نباشه سر من خالی نکنه..خسته نشده باشه با من بد حرف نزنه...انگار من باعث خستگیشم ...ازش متنفرم