متاهلم ولی کلا با هم کنار نمیایم دارم شک میکنم ک دختر واقعی خودشم یا نه؟ ده دی تولدم بود خونه مامانم بودم یهو خواهرشوهرم اینا با کیک تولد اومدن اونجا سوپرایزم کردن مامانم گفت عههههه تولدت بود؟؟؟؟؟یادم نبود اصن😐تموم شد رفت.دیروز تولد اجیم بود منم برداشته بیا بریم کادو بخریم ،وسایل کیک گرفته خودش کیک پخته شام گرفته و.....کلی ولخرجی کرده اخرشم میگ عب نداره تولد دخترمه دگ.یا مثلا وقتی خونشونم ب ابجیم نمیگه حتی یه لیوان اب بیار ولی دم ب دیقه ب من میگه فلان کارو کن اینو بیار اونو ببر .خونمو بهم ریختی وسایلتو جم کن .....تازه چن وقت پیش برا خواهرم ی کتونی گرفتیم گفتم خیلی خوشگله خوشم اومدم منم میخام جفتشو بخرم مامانم سریع گفت ن میخای چیکار ب دردتو نمیخوره 😐😐بابامم فهمید ناراحت شدم هی اصرار میکرد بیا بریم ب حساب من بخر ....اینا نمونه های کوچیکش بود کلا سر هر حرف کوچیکی دعوامون میشه .خیلی دلم شکسته....همین الانم سر ناهار پسرم خودشو کثیف کرد بردم بشورمش اومدم سفره رو جم کرده بودن رفتم تو اشپزخونه بخورم اومد گفت اه تو همیشه همه جارو بهم میریزی سفره رو زمین بود چرا نخوردی؟منم همونجوری غذامو انداختم تو ظرشویی اومدم