رفتم اوردم خانم بساط تریاک کشیدن شوهرشو ولو کرد منم هنگ کردم😣
هی هم دستور که چای بیار پرتقال بیار شکلات ندارین
منم دلم میخواست گریه کنم تا عصر سه با کشید منم که نوکر دست به سینه هی اسفند دود می کردم که بوش نره خونه همسایمون اخه خونمون واحدی
اونام طلبکار که خفمون کردی چرا اسفند دود میکنی
تا عصری گورشونو گم کردن رفتن
شوهرم اومد گفت چرا بو میاد گفتم اینجوری بوده اونم دعوا راه انداخت چرا گذاشتی اون دیگه بیاد ول نمیکنه میاد خونه ما واسه کشیدن توم که تحویلشون گرفتی میگفتی پیک نیک نداریم
خب اگه میگفتم نداریم میومد پای گاز
بعدم خب وقتی هی دستور میدن من خاک بر سر میتونم نه بگم؟؟؟
بعدم رفتن خونه خواهر شوهرم زن داییش گفته وای چه عروس افاده ایی دارین ما اونجا بودیم ده بار اسفند دود کرده که زندگیشو چشم نکنیم
خواهر شوهرمم گفته اونو ولش کن اون هینجوریی
حالا من به خاطر بوی گندش اسفند دود کردم همسایه ها نفهمن
با شوهرمم قهر کردم اون خوابید من که گوشی به دست شدم
خدا لعنتشون کنه😠😠😧