من یه هفته ای مرخصی گرفتم خونه فقط استراحت کنم چون خیلی حجم کارام بالا بوده. فقط این یه هفته رو تو خونه استراحت کردم تا خستگی ازبدنم خارج بشه. خونه مون تا خونه مامانم با ماشین 7 دقیقه راهه. با اینکه شاغلم هر جا بخوام برم و هر جایی دعوت باشیم می رم دنبال مامانم. این یه هفته رو فقط یه بار رفتم سر زدم .دیشب مامانم جایی بود مهمونی که شبم اونجا بود احساس می کنم انتظار داره برم از اونجا دنبالش بیارمش خونه.ولی راستش حسش نیست .به مامانمم زنگ زد مشخص بود با کنایه حرف می زد.به نظرتون من سنگدلم که تعارف نکردم برم دنبالش اصلا حوصله ندارم
لطفا برای شفای دخترم دعا کنید و صلوات بفرستید،ممنونم
کلا مامانم جایی بخواد بره یا رفته باشه جایی انتظار داره من برم دنبالش اینم به دو تا خواهرم القا کرده اونا هم این انتظار رو دارن که من همش جابه جا کنم. درصورتیکه مامانم از کار افتاده نیست که نتونه
لطفا برای شفای دخترم دعا کنید و صلوات بفرستید،ممنونم
منم مامانمو و البته خواهر برادرمو خیلی بد عادت کردم و همه چیز برام شده وظیفه درست از وقتی سرکار رفتمو ازدواج کردم با اینکه برادرم از من بزرگتره مامانم فقط از من انتظار داره کاراشو انجام بدم