مامان من خیلی سوتی میده چند سال پیش رفته از سوپری سرکوچه که فامیلیش نعمتی نوار بهداشتی بگیره مغازش شلوغ بوده هول میشه میگه ببخشید اقای بهداشتی نوار نعمتی دارید
یه بار رفته بودیم عروسی پسرهمکار بابام کسیو نمیشناختیم سر یه میز نشستیم مامانم حوصله ش سر رفت خواست با خانمایی که سرمیز ما بودن سر صحبتو باز کنه،یه دختربچه شیطون مو قرمزی هم بود همش اینور اونور می دوید مامانم گفت وای نگاه اون هویج چقد وحشیه خانمه یه نگاهی به مامانم کرد گفت برادر زاده مه مامانم گفت الهی چقدم نازه
یه پسر همسایه داشتیم ابروهای پرپشتی داشت بعد همه تو کوچه صداش میزدن جغد اقا این رفت دبیرستان ابروهاشو برداشت از اون به بعد همه بهش میگفتن علی ابرو ،اینم خیلی سوتی میداد یه بار یکی از همسایه ها داشت با دوچرخه میرفت یه تیکه خار وخاشاک گیر کره بود تو تایر دوچرخه ش بعد این داد زد اقای احمدی تار تو خایرتون گیر کرده
یه سری بذای دختر عمه مم خواستگار اومده بود مامان پرسید چیکارس عمه م گفت مهندس شرکت بر قهمامان گفت خداروشکر البته شغلش مهمه وگرنه الن هر گاوی مهندسه مثل سیاوش(بعد یه اشاره ای به داداشم کرد)
یه بارم بابام داشت میرفت بیرون مامانم داشت بهش لیست خرید میداد بابام خی میگفت زود باش دیرم شد مامان گفت همینا که گفتم فقط از مغازه علی شورم خیار پور بگیر(ترجمه از مغازه علیپور خیار شور بگیر)ما زمینو گاز گرفتیم گفتخاک تو
یه بارم مادرشوهرم به جاری خواهرشوهرم گفت عزیزم حامله نیستی گفت نه گفت مامانت چی اونم حامله نیست گفت نه هر وقت کسی تو فامیلموم حامله شد خودم بهتون زنگ میزنم خواهرشوهرم اب شد پیش جاریش