دیشب خیلی ناراحت شدم
ما قراره ان شا الله فردا بریم مسافرت و زیارتم بیایم مشهد😍😍
دیشب خونه مامانم اینا بودیم که شوهرم اومد گفت یکی از همسفرام که قرار بود بیان با مون کنسل کردن نمیان گفت خانومش حامله اس نمیدونستن یک و نیم ماهه اس یعنی 8 هفته باشه فک کنم گفت رفته سونو داده دیدن حامله اس!!!!
چند وقت پیش خونشون دعوت بودیم مادر شوهرش میگفت بچه اس دوست ندارم الان حامله شه و از این حرفا خودشم همینطور تصمیمی برای حاملگی نداشت فک کنم 19 سالشه ولی از جثه خیلی کوچیک ترم نشون میده
میدونین من خوش حال شدم براش اصلا هم حس حسادتی نسبت بهش ندارم
ولی از دیشب تا حالا همش این تو سرمه که من سه ماهه اقدام کردم جوابی نگرفتم چند روز دیگه هم نوبت پریودیمه میدونم که پریود میشم و وارد ماه 4 اقدام میشم هیچ اتفاقی نیوفتاده همه هم هی میگن چی شد دیگه نمی خواین بچه دار شین اونوقت این دوستم که نه خودش و نه اطرافیان توقع از داشتن حامله شده اونم نزدیک دوماهشه
یه جور غریبی ناراحت و نا اروممم تنها میشم گریه ام میاد نمیدونم چرا اینجوری شدم دلم قرار نمیگیره
میدونین من از خدا خواستم هر وقت صلاح دونست فرزند سالم و صالح بده اما نمیدونم چرا از دیشب اینجور شدم همش یادم میاد و اشکم در میاد میشه دعا کنین دلم اروم بگیره
میشه دعا کنین خدا صلاحم رو در این بودنه که زودتر بم نی نی خوبمو بم بده میدونم که بم میده اما زودتر بم بدتش