خانوادش خبرداشتن بازن دوستش دوسته ولی براش امدن خواستگاری من.الانم که کارم به دادگاه کشیدمادرجانمازابکشش باوقاحت تمام امدروی قرآن قسم دروغ خورد.هرگزحلالشون نمیکنم تباهم کردن
بدترینش که باهم بودیم سریه یخچال خریدخواستن مارو ازخونه بیرون کنن باوجوداینکه 5ماهه بارداربودم وتوبارداریم هزار یک مشکل برامن وشوهرم به وجوداوردن به علاوه هرچی میخریدن ازم قائم میکردن که نخورم توبارداری حتی کشمشوونخودروهم قائم میکردن من دیگه آدم قبل نیستم وبرام کارشون مهم نیس واوناخونه جداماخونه جدا داریم زندگی میکنیم
يه بار فقط يكبار شوهرم سر ميز از اين قاشق گردها يدونه آورد منم خودم رو لوس كردم گفتم حالا كه يدونه قاشق از اين مدلي آوردي پس واسه من مادر شوهرم شنيد و رفت يدونه ديگه از كشو آورد داد به شوهرم همون موقع شوهرم ناخودآگاه گفت نه نميخواستم من اتفاقان واسه شبنم آوردم چون اينارو دوست داره اونم گفت توام دوست داري شوهرم گفت نه واسم فرقي نداره و نگرفت اين اولين و آخرين كاري بود كه به چشم من اومد
خانمهاي گل 🌹مامانهاي زيبا 👸👰🏼📌بنده كارشناس مامايي📌عضو سازمان نظام پزشكي كشور📌داراي گواهينامه زايمان فيزيولوژيك