خسته شدم ما و خونه مادرشوهرم اینا خونمون پیش همه شبا یا شوهرم تا ساعت 12اونجاس یا چهار پنج شب یه بار اونا میان اینجا باز حرفی نیس بیانذتا الان نرفتن هی میخوان برن هی شوهرم میگه وایسین حالا نرین بخدا اعصابم خورده.. دلم میخواد کلمو بکوبم دیوار اخه اینا هم خون کردن تو جیگیرم دل خوشی بهشون ندارم وایسین اسکرین شات پیامامو بزارم واسه شوهرم فرستادم