2733
2734
عنوان

کمک لطفا

77 بازدید | 9 پست

سلام خانوما .. بنده یه اشتباهی کردم که نمیتونم الان چجور جمعش کنم خودمم میدونم که بی سیاست بودمو اشتباه کردم پس لطفا نصیحت و سرزنشم نکنید

 من اواخر دوران بارداریم بود با همسرم دعوای بدی کردم ک گریه کردم . روز بعدش رفتم دکتر.و چون مطب دکتر نزدیک خونه مادرشوهرم بود اونم اومده بود و وقتی چشمای باد کردمو دید فهمید کلی گریه کردم و اصرار که چیشده .. منم خر شدم از دعواهامو مشکلاتم با همسریو بهش گفتم...

حالا هر وقت منو میبینه به روم میاره و با اینکه مشکلاتم داره کمتر میشه خداروشکر ولی یادش نمیره

همش میپرسه باهم خوبین؟؟ دعوا نمیکنید؟؟ همه چی امن و امانه؟؟؟ الان دیگه اذیتت نمیکنه و ..

چجور بهش بفهمونم خالت نکنه و دهنشو ببنده و دیگه ازم نپرسه

چجور بگم که یادش بره اون دعوارو


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

بهش گفتم خداروشکر اون مشکل حل شده ولی بازم میپرسه..  مثلا بار آخر گفت الان اذیت نمیکنه منم گفتم نه خداروشکر باز گفت اگه اذیتت میکنه بگو باهاش حرف بزنم هی میخاد کشش بده.. یا یبار شکمم درد گرفته بود گف نکنه باز دعوا کردین.. اخه چه ربطی داشت

2738
شاید واقعا نگرانت....اگ تا حالا چیز بدی ندیدی ازش،سر به سرش نذار...بالاخره،اون مادر همسرتون هست

دیدم.. به ظاهر دوسته ولی ازینکه شوهرم با من خوب نباشه همچین بدشم نمیاد یا یک جایی که برام خرج بکنه ناراحته.. کاش دلسوزیاشو جدی نمیگرفتم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز