سلااام
من كه هيييچ كارى نكردم از بشور بساب بدم مياد اگه حوصله داشته باشم حالا يه چيزى شايد يه جارو زدم
چندروزيه اومديم پيش خونواده هامون
فهميدم مادرم نقشه هاى شومى در سر داره ميخواد ازم بيگارى بكشه
ولى من تا حالا به هر نحوى از زيرش دررفتم
(هميشه به ما ته تغاريا چشم داشت دارنو ميخوان ازمون كار بكشن حتى اگه ٨٠سالمون باشه )
اجيلارو هم ازم قايم كردن ميگن صب كن تا عيد
خواهرامم اومدن جمعمون جمعه
ميخوايم چهارشنبه سورى بريم تو حياط مردم ازارى كنيم
يه عقد با يه عروسي هم تو ايام عيد داريم
راستى خياطمم زنگ زد مانتوت امادست عكسشو ميفرستم هر وقت تحويل گرفتمش