من دختریم که توی یه خانواده با تفکر سنتی بزرگ شدم مومن نیستیم ولی سنتی و قدیمی هست طرز تفکر خانوادم چه پدر چه مادری!
من توی زندگیم یه بار فقط تولد دوستام رفتم اونم بعدش کلی حرف شنیدم ... تا حالا نه سفر مجردی رفتم نه عروسی دوستام نه مهمونی نه ... عصر از سرکار مستقیممم میرم خونه هیچ تفریحی ندارم .
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
دیشب تا صبح خواب به چشمام نیومد ... اون رفته بود عروسی با دوستش و دوست دختر دوستش ... گفت کاش تنها نمیرفتم کاش باهام بودی! عروسی یه شبه فقط ... کاش میتونستی بیای
عزیزم اون فعلا شرایط زندگیش جالب نیست پدر و مادرش در استانه جدایی هستن ... شرایط مالیش هم در حدیه که 50 پس انداز بیشتر نداره یه پراید. همسن خودمه .کارمند یه شرکته
6 ماهه با یه پسری اشنا شدم که خیلی خوب و اقاست و محدودیت های منو درک میکنه و بهشون احترام میزاره .. ...
عروسی دوست دوست پسر رو مطمینن خانواده منم نمیزاشتن برم...خانواده سنتی هم نبودیم
ولی تولد دوستام میزاشتن البته من زیر 20 سال بودم خونه بابام
به نظرم تولد و دور همی و گشت و گذار و پیک نیک و سفر با دوستا رو باید بری
"من بسیار ثروتمند، بسیار، زیبا و بسیار غمگینم" ................................................................................................................ می توان همچون عروسک های کوکی بود/با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید/می توان در جعبه ای ماهوت/با تنی انباشته از کاه/سالها در لابلای تور و پولک خفت/می توان با هر فشار هرزه دستی/بی سبب فریاد کرد و گفت/"آه من بسیار خوشبختم"
عروسى دوستاى خانم اجازه ندادن برى اون وقت توقع دارى اجازه رفتن به عروسى دوست دوست پسر رو بدن اون آقا هم اگه به شما علاقه داره بايد بياد خواستگارى و معاشرتتون زير نظر خانواده باشه بهتره