فداتشم بخدا همش میگم نخابم باز بیان خفم کنن اصلا میدیدم دسش رو.دهنمه حتی صدای راه رفتن واینکه دراتاق شوهررمم بازشد میدیدم ولی نمیشد داد بزنم خیلی بد بود الان میترسم شوهرمم میگه ترس برا شیطونه چرا میترسی ک شیطون پاش واشه تو زندگیت نترس ولی من همچنان وحشت دارم
ن من مجردم ک بود یه چند باری اینطوری شده بودم میگفتن شبه اقتاده روت خلاصه قران اینا میزاشتم یا اصلا تنها نبودم مامانم اینام کنارم بودن الانکه متاهل شدم تنهام الان دوسه روزه تو خواب اذیتم میکنن ینی خفم میکنن بخدا دیگه از ترسم بعدظهرا نمیخابم چون تنهام تا شب شوهرم بیاد
اره افرین دقیقاااا درمانش چیه ینی من بیمارم....ولی میدونی من میگم دیدم دستشو ک داشت خفم میکرد حتی بالای سرمم یکی شکل شوهرم بود در اتاق شوهررمم دیدم باز شد ولی نمیتونستم.پاشم یا جیغ بزنم تا اینکه بسم الله گفتم با بدبختی پاشدم چشام سنگینه سنگین شده بود
ببین ای فلج خوابه دلیلشم استرسه من قبلا خیلی اینجوری میشدم ی راه حل کشف کردم
اینکه اول از همه بخودم میگم ک اینا هیچکدوم واقعی نیست و توهمه
دوم ک ارامشم رو حفظ میکنم
سوم سعی نمی کنم ک بلند شم
بدون هیچ تقلایی میمونم
ی جاهایی فشار کم میشه
وقتی اون فشار کم شد خودمو بیدار میکنم و وقتی بیدار شدم سریع از رخت خواب بلند میشم میرم ی اب میزنم به صورتم ک خوابم بپره و دیگه نمی خوابم
اینجوری کنترلش میکنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
