انقد تو اون دوران بهم محبت نکردن همیشه دلم میخواست ازشون دور باشم حالا هم ازدواج کردم تو شهر غریب انتظار دارم شوهرم بهم محبت کنه ولی اونم همش من میرم بغلش کنم یا بوس مثل چوب خشک هیچ حرکتی نمیکنه بعضی وقتا از خودم بدم میاد که چرا انقد خودم تحقیر میکنم
فکر میکنم عقده ای شدم
شوهرم همه خصوصیاتش خوبه بجز اینمورد که من نیاز دارم