2726
عنوان

خاطرات دوران امتحان دانشگاه

4120 بازدید | 45 پست

تو رشته حقوق یه درسی هست به اسم اصول فقه ۲ که همه از این درس بیزار بودن.

خصوصا اینکه یه استاد سخت گیر داشتیم.

سر امتحان من دو صفحه ی پشت و رو نوشتم جا کم آوردم از مراقب برگه خواستم بازم.

این درحالی بود که اکثرا یک صفحه هم به زور نوشته بودن.

وقتی گفتم برگه میخوام همه اینجوری نیگام میکردن😒😒😒😒😒

فکر کنم دلشون میخواست کفشاشونو پرتاپ کنن سمتم😂😂😂👡👠👡👠👡👠👞👞👡

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

ما امتحان مقاومت مصالح داشتیم وای امتحان وحشتناکی بود واقعا

پول گذاشتیم روی هم برای استادمون که مسن هم بود کیک گرفتیم تولد گرفتیم

طفلی گفت تولدم الان نیست ولی ما گفتیم چون دوستتون داریم زودتر گرفتیم کلی ذوق کرد و عکس گرفتیم و کلا یادش رفت امتحان داشتیم

هییییی یادش بخیر

شازده کوچولو با ادب پرسید: بی‌وطن‌ها کجا هستند؟گل گفت: بی‌وطن‌ها؟ خدا می‌داند که کجا می‌شود پیدایشان کرد. باد این ور و آن ور می‌بردشان. نه اینکه ریشه ندارند؛ بی‌ریشگی، حسابی اسباب دردسرشان شده...(شازده کوچولو، آنتوان دوسنت اگزوپری.ترجمه و اقتباس کنتـ مونت کریستو)
اینکه خوب بود.سر یه درسی خداوکیلی برگه سومم از مراقب خواستم. 😂😂😂 من خیلی میخوندم آخه.

حالا به کجا رسیدی😒😒

من آن صیدم که صدها بار از دام بلا جستم         تو بایک تار مو تا خانه صیادم اوردی

تو خوب بودییییییی من داغون شدم😕😕😕😕😕

ترم یک بودم امتحان زبان خارجه داشتیم یکی از هم کلاسیام گفت درسو خوندی گفتم اره فقطچند تای آخرو نریسدم بخونم گفت دمت گرم پس بهم برسون...خلاصه از اول تا آخر سوالو بهش گفتم سه روز بعد دیدمش گفت نمرتون چند شد گفتم 16 گفتم نمره شما چی گفت 18 

من😡😠😠😠😠😠😠

همکلاسیم😊😊😊😊

یعنی داغون شدما...

توکزخاموشی ام فهمی نداری...چه خواهی فهم کردن از کلامم...

هی...

یه امتحانی داشتیم جزو اسون ترییییین درسایی ک تو دانشگاه داشتیم.. یعنی نخونده ام میشد یه چیزایی نوشت... و استاد اون درس از گوگولی ترین استادایی ک.میشد داشت و نمره بده بود...

من روز امتحان خیلیخیلی خیلی حالم گرفته بود..

.سر امتحان ک نشستم دیدم اصلا حالشو ندارم پاشدم برگه مو خالی دادم.... همه با تعجب نگام کردن... 

رفتم برگه رو بدم مراقبه گفت چرا خالی بشین بنویس گفتم حال ندارم...

گفت بشین میگم کناریات کمکت کنن😂😂😂😂

منو ب زور برد سر جام... بعد ب بغلیم یواشکی گفت بهش کمک کن قبول شه😁😁

دیگه منم نشستم و یکم حالم بهتر شد شروع کردم ب نوشتن... هی مینوشتم مثل چی... سر ذوقاومده بودم همه رو میدونستم بعد ب همون ک مراقبه گفته بود کمک من کنه ام رسوندم😂😂😂😂

اومدیمبیرون.. هم کلاسیم گفتماجرا چیه با فلانی گفتم چی.... م

ترم یک اولین امتحانمون من افتادم ته کلاس.دختر و پسر همه باهم بودیم.

بلند گفتم آخ جوووووون راحت میتونم از تقلبام استفاده کنم.🙌🙌🙌

یه دختر ترگل ورگل رو گذاشته بودن مراقب باشه من فکر کردم اونم دانشجویه.

اینجوری نگاهم کرد🙅🙅🙅🙅

خلاصه تقلبامو گرفت و کلی ضایع شدم

هی... یه امتحانی داشتیم جزو اسون ترییییین درسایی ک تو دانشگاه داشتیم.. یعنی نخونده ام میشد یه چیزای ...

گفت تابلوا از رفتارش ک ازت خوشش میاد... 

منم گفتم ن بابا دلش سوخت...

ک بعد چند وقت دیدم راست میگه بهم پیشنهاد داد

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730