عید امسالم خاهرشوهر کوچیکم که چهل سالشه با شوهرشو سه تا دختراش اومده بودن خونمون و اینا بشدت مذهبین و سه تا دختراش با اینکه نوجوان هستن ولی بسیار چادری و چشمو گوش بسته...خلاصه شوهرمنم فیلم خارجی دوبله گزاشت و ماهم فکر کردیم چون دوبلس پس سانسوره یهو یه قسمت میاد که زنو مرده میرن رو تخت و قشنگ همه چیو نشون میده..شوهرمم اول هنگ کردو هول شد بعدم هرچی میخاست بزنه بره جلو نمیشد قیافه خاهر شوهرمو شوهرش😠😠😠 قیافه دخترا😨😨 منم هفت ماهه حامله بودم انقدر خندیدم که نزدیک بود بزام .. بعدم خیلی ناراحت شدن
فکر کردن ما خیلی ک و نی هستیم که این چیزا تو خونمونه هی میگفت مراقب بچه تو شکمت باش تاثیر میگیره ازین چیزا.. تازه شوهرشم اونروز روزه گرفته بود😂😂
اون چسترو منم یادمه تامیک هارلی بود
😂😂😂😂
یکی از دوستام می گفت ما تازه ماهواره نصب کرده بودیم
خانواده عموم هم خونمون بودم
یهو بابام زد یه کانال که یه صحنه اووووف نشون میداد
بابام پرید جلو تلوزیونو بغل کرد
به منم می گفت کانالو عوض کن
منم گفتم آخه جلوشی نمیتونم بیا کنار
یه ۵ دقیقه کلنجار داشتیم
تایکی رفت کلا از پریز کشید😂😂
دوهفته بود که عقد کرده بودیم
مهمونی پاگشا خونه ما بود
واسه یه کاری مجبور شدیم بریم خونه و بیایم
نامزدم تو خونه لپم رو دندون گرفت (نه خیلی محکم اما جاش موند)
ما هم بیخبر اومدیم خونه منم قشنگ میرفتم میومدم هیچکس هم چیزی نگفت
تا اینکه بعد ربع ساعت هم عروسم دید گفت وااای نامزدت واست نشونه گذاشته برو یه کرمی چیزی بزن
تا یک ساعت داشتم عرق میریختم
